meanness


معنی: پستی، خاتوله، خست، خشک دستی، خبی، سفلگی، خسیسی
معانی دیگر: فرومایگی، گدا منشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or characteristic of being vicious or inhumane.

(2) تعریف: a mean act or mean behavior.

جمله های نمونه

1. He is above meanness and deceit.
[ترجمه گوگل]او فراتر از پست و فریب است
[ترجمه ترگمان]او بالاتر از پستی و ریا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is above meanness and fiddle.
[ترجمه گوگل]او بالاتر از پست و کمانچه است
[ترجمه ترگمان]او بالاتر از meanness و fiddle است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her character was compounded in equal parts of meanness and generosity.
[ترجمه گوگل]شخصیت او در بخش های مساوی از پستی و سخاوت ترکیب شده بود
[ترجمه ترگمان]شخصیت او با بخش های مساوی از پستی و جوانمردی آمیخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They gave him a dig about his meanness.
[ترجمه گوگل]آنها به او در مورد پستی اش دقت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به او یک حفاری در مورد meanness دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Great wealth often goes hand in hand with meanness.
[ترجمه گوگل]ثروت زیاد اغلب دست به دست هم می دهد
[ترجمه ترگمان]ثروت بزرگ اغلب با meanness دست به دست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I never descend to such meanness.
[ترجمه گوگل]من هرگز به چنین پستی فرو نمی روم
[ترجمه ترگمان]من هرگز به چنین meanness تنزل نکرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kindness is a spiritual gentleman. Meanness is a spiritual rascal. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]مهربانی یک جنتلمن روحانی است پستی یک دزد معنوی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]مهربانی یک مرد روحانی است این یک رذل روحانی است دکتر تی پ - - ی - - ت - - ر chia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In an era where corporations vied for meanness and leanness the cutback was by no means exceptional.
[ترجمه گوگل]در دوره‌ای که شرکت‌ها برای پست و لاغری رقابت می‌کردند، کاهش به هیچ وجه استثنایی نبود
[ترجمه ترگمان]در دوره ای که شرکت ها برای پستی و لاغری رقابت می کردند، این کاهش به هیچ وجه استثنایی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Negative emotions, such as the feelings of hatred, meanness, low self-esteem and confidence, and pessimism, create an unpleasant person and a bleak destiny. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]احساسات منفی مانند احساس نفرت، پستی، عزت نفس و اعتماد به نفس پایین و بدبینی، فرد ناخوشایند و سرنوشت تیره ای را ایجاد می کند دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]احساسات منفی مثل احساس نفرت، پستی، عزت نفس پایین، اعتماد به نفس، و بدبینی، ایجاد یک فرد ناخوشایند و یک سرنوشت غم انگیز دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new spirit of meanness soon spread beyond organizational walls.
[ترجمه گوگل]روحیه جدید شرارت به زودی فراتر از دیوارهای سازمانی گسترش یافت
[ترجمه ترگمان]روحیه جدید meanness بزودی فراتر از دیواره ای سازمانی گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the end it was only his own meanness and stupidity that brought down nemesis.
[ترجمه گوگل]در نهایت این تنها پستی و حماقت خودش بود که دشمنی را از بین برد
[ترجمه ترگمان]در آخر فقط meanness و حماقت خودش بود که نمسیس را به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was furnished with a certain meanness of equipment that made them feel like poor relations.
[ترجمه گوگل]این با تجهیزات بدی خاصی مبله بود که باعث می شد احساس روابط ضعیفی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]اثاثه ای که آن ها را مانند خویشاوندان فقیری به خود جلب می کرد، مبله شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His meanness has become something of a standing joke.
[ترجمه گوگل]پستی او چیزی شبیه به یک شوخی ثابت شده است
[ترجمه ترگمان]پستی او چیزی از یک شوخی ایستاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A capitalist will not stick at any meanness in making money.
[ترجمه گوگل]یک سرمایه دار به هیچ وجه در پول درآوردن پافشاری نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک سرمایه دار در ساختن پول به هیچ گونه پستی پایبند نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پستی (اسم)
poverty, abjection, degradation, baseness, meanness, inferiority, debasement, dishonor, turpitude, ignobility, villainy, lowness, humility, lousiness, vulgarism, vulgarity

خاتوله (اسم)
baseness, meanness, cunning, craftiness, artfulness, turpitude, pettiness, dirtiness, infamy, ignobility, villainy, rascality

خست (اسم)
meanness, avarice, parsimony, miserliness, vileness, sordidness

خشک دستی (اسم)
meanness, avariciousness

خبی (اسم)
baseness, meanness, malice, cunning, craftiness, ignobility

سفلگی (اسم)
meanness, ignobility, rascality

خسیسی (اسم)
meanness, parsimony, miserliness, vileness, sordidness

انگلیسی به انگلیسی

• stinginess; leanness, scarcity; state of being mean, spitefulness; act of unkindness

پیشنهاد کاربران

بدجنسی - خباثت
throw money around like a man with no hands ( v. )
( Aus. ) to be very mean

بپرس