meanly

/ˈmiːnli//ˈmiːnli/

معنی: بطور بد، از روی پستی، خسیسانه
معانی دیگر: لئیمانه، فقیرانه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a lowly or humble manner.

- He lives meanly.
[ترجمه گوگل] بدجور زندگی میکنه
[ترجمه ترگمان] او به طرز meanly زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in a base or vicious manner.

- He acts meanly towards me.
[ترجمه گوگل] او نسبت به من بد رفتار می کند
[ترجمه ترگمان] او به طرز meanly به طرف من حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He had been behaving very meanly to his girlfriend.
[ترجمه گوگل]او با دوست دخترش بسیار بد رفتار می کرد
[ترجمه ترگمان]او با دوست دخترش بسیار عادی رفتار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. meanly avaricious and mercenary.
[ترجمه گوگل]بدخواه و مزدور
[ترجمه ترگمان]meanly و حریص و اجیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is meanly dressed.
[ترجمه گوگل]او لباس بدی پوشیده است
[ترجمه ترگمان]لباس رسمی به تن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But remind you recent failure due meanly your indecision.
[ترجمه گوگل]اما شکست اخیر را به خاطر بلاتکلیفی شما یادآوری کنید
[ترجمه ترگمان]اما یادت باشد که به علت عدم هوشیاری و دودلی تو، به این نتیجه رسیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't think too meanly of yourself.
[ترجمه گوگل]بیش از حد در مورد خود بد فکر نکنید
[ترجمه ترگمان]فکر نکن که خودت هم ناراحت شده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. " Good men ever interpret themselves too meanly,' said the physician.
[ترجمه گوگل]پزشک گفت: «مردان خوب همیشه خودشان را خیلی بد تعبیر می کنند
[ترجمه ترگمان]پزشک گفت: \" مردان خوب هرگز خود را به طرز meanly تعبیر می کنند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So the essay will meanly focuse on the concept of news tort, the counterplea of news tort and the application of News Tort counterplea .
[ترجمه گوگل]بنابراین، این مقاله به معنای واقعی کلمه بر مفهوم جرم خبری، تقابل جرم خبری و کاربرد تقابل جرم خبری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این مقاله به صورت انتزاعی به مفهوم مسئولیت مدنی، the اخبار و کاربرد اخبار منتشر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We shall nobly save or meanly lose the last, best hope of earth.
[ترجمه گوگل]ما شرافتمندانه آخرین و بهترین امید زمین را نجات خواهیم داد یا بدجوری از دست خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]ما خود را به زحمت نجات خواهیم داد و در این صورت آخرین امید دنیا را از دست خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We shall nobly save meanly lose the last, best hope of earth.
[ترجمه گوگل]ما شرافتمندانه آخرین و بهترین امید زمین را از دست خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]ما در این مدت کوتاهی را نجات خواهیم داد و آخرین امید دنیا را از دست خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This new leader meanly threatens the deepest values of our society.
[ترجمه گوگل]این رهبر جدید عمیق ترین ارزش های جامعه ما را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]این رهبر جدید، the ارزش های جامعه ما را تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her house meanly furnished, and she was not in such repute for her practice as before.
[ترجمه گوگل]خانه او به طرز بدی مبله شده بود، و او مانند گذشته به خاطر تمرینش شهرت نداشت
[ترجمه ترگمان]خانه او به طرز بدی مبله شده بود و او هم مانند سابق در این کار با آن شهرت نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Result: They were followed up 13 months meanly. All the vertebra planted bone were fixed and there's no spinal nerve reinjuried all the nerval function were cured.
[ترجمه گوگل]يافته ها: به طور متوسط ​​13 ماه پيگيري شدند تمام استخوان های کاشته شده مهره ثابت شد و هیچ عصب نخاعی دوباره آسیب دیده بود، تمام عملکرد عصبی بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]نتیجه: آن ها از ۱۳ ماه پیش به این موضوع پی برده بودند همه ستون فقرات درست شده و هیچ عصب مغزی نخاعی وجود ندارد که تمامی عملکرد nerval درمان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They lived meanly and without ostentation.
[ترجمه گوگل]آنها پست و بدون خودنمایی زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن دو به طرز meanly و بدون خودنمایی زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I lived with Kay in a huge house in London that had been meanly converted into ten flats.
[ترجمه گوگل]من با کی در خانه‌ای بزرگ در لندن زندگی می‌کردم که بدجور به ده آپارتمان تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]من با او در یک خانه بزرگ در لندن زندگی کردم که به طرز meanly به ساعت ده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He thought it was best to laugh at him rather than to hit him meanly.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که بهتر است به او بخندد تا اینکه او را از روی بدی بزند
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد بهتر است به او بخندد تا اینکه به او برخورد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بطور بد (قید)
badly, meanly

از روی پستی (قید)
meanly, beggarly

خسیسانه (قید)
meanly, husbandly, scantily, niggardly

انگلیسی به انگلیسی

• stingily, sparingly; spitefully; in a poor or lowly manner

پیشنهاد کاربران

بپرس