meaning

/ˈmiːnɪŋ//ˈmiːnɪŋ/

معنی: معنی، منظور، مقصود، مراد، مفهوم، مفاد، فحوا، ارش
معانی دیگر: چم، آرش، خواسته، معنی دار، بیانگر، با معنی، چم دار، چمین، نیت، دلخواست، کام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: definition or signification; sense.
مترادف: definition, sense, signification
مشابه: acceptation, connotation, denotation, drift, intent, intention, purport, tenor

- What is the meaning of this word?
[ترجمه A] معنی این کلمه چیه ؟
|
[ترجمه گوگل] معنی این کلمه چیست؟
[ترجمه ترگمان] معنی این کلمه چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: value or effectiveness.
مترادف: effectiveness, significance, value, worth
مشابه: consequence, importance, moment, point

- a gesture without meaning
[ترجمه گوگل] یک ژست بی معنی
[ترجمه ترگمان] حرکتی بدون معنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: significance, esp. psychological or spiritual.
مترادف: import, purport, significance
مشابه: implication, message

- the inner meaning of his actions
[ترجمه گوگل] معنای درونی اعمال او
[ترجمه ترگمان] معنای درونی اقداماتش را
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: having specified intention (usu. used in combination).
مشابه: intended

- a well-meaning act
[ترجمه گوگل] یک عمل خیرخواهانه
[ترجمه ترگمان] یک عمل خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: expressing meaning or significance.
مترادف: meaningful
مشابه: significant, suggestive

- He gave her a meaning look.
[ترجمه گوگل] نگاه معناداری به او انداخت
[ترجمه ترگمان] نگاهی معنی دار به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a meaning smile
لبخندی پرمعنی

2. figurative meaning
معنی مجازی

3. his meaning didn't come across
منظورش واضح نبود.

4. his meaning was quite definite
منظور او کاملا آشکار بود.

5. the meaning of a word
معنی یک واژه

6. the meaning of a word
معنی یک لغت

7. the meaning of hafez' poetry is deep
اشعار حافظ مفهوم ژرفی دارد.

8. an obscure meaning
معنی نامفهوم

9. perspicuous in meaning
دارای معنی روشن

10. the interior meaning of this poem
معنی باطنی این شعر

11. the latent meaning of a dream
معنی نهفته ی رویا

12. the literal meaning of "ponder" is "to weigh"
معنی واج ریشه ای "ponder" عبارتست از "to weigh".

13. the literal meaning of a passage
معنی لغوی (چم آرشی) یک متن

14. the precise meaning of each word
معنی دقیق هر واژه

15. the true meaning of his words
معنی راستین حرف های او

16. the underneath meaning of this poem
معنی نهفته این شعر

17. void of meaning
فاقد معنی

18. a sentence whose meaning has been perverted
جمله ای که معنی آن تحریف شده است

19. he stretches the meaning of this word too much
او معنی این واژه را خیلی کش می دهد.

20. her look had meaning
نگاه او معنی دار بود.

21. i missed his meaning
منظورش را درک نکردم.

22. i see your meaning
مقصود شما را می فهمم.

23. suddenly, the poem's meaning clicked
ناگهان معنی شعر روشن شد.

24. the conveyance of meaning
رساندن معنی

25. to clarify one's meaning
مقصود خود را توضیح دادن

26. to distil the meaning of a poem
مفهوم یک شعر را بیرون کشیدن

27. to make one's meaning plain
منظور خود را روشن بیان کردن

28. words heavy with meaning
واژه های پرمعنی

29. a silence fraught with meaning
سکوتی که پرمعنی بود.

30. i couldn't get my meaning through to him
نتوانستم مقصود خود را به او بفهمانم.

31. his explanations illuminated the poem's meaning for me
توضیحات او معنی شعر را برایم روشن کرد.

32. i did not grasp your meaning
منظور شما را نفهمیدم.

33. i didn't catch his real meaning
منظور واقعی او را درک نکردم.

34. she did not understand my meaning
منظور مرا نفهمید.

35. the philosophers' dispute over the meaning of justice
بحث فلاسفه درباره ی معنی عدالت

36. this poem is loaded with meaning
این شعر پر معنی است.

37. to state in prose the meaning of a poem
معنی شعر را به صورت نثر بیان کردن

38. it is hard to extract any meaning from his text
دریافت مفهوم متن او دشوار است.

39. it is hard to sense the meaning of this poem
فهم معنی این شعر دشوار است.

40. symbols carrying with them penumbras of meaning
نمادهایی که سایه روشن های معنی به همراه خود دارند

41. this word does not convey your meaning
این واژه معنی مورد نظر شما را نمی رساند.

42. his hearers were slow to take his meaning
شنودگان زود به منظور او پی نبردند.

43. it is hard to discover the true meaning of his poetry
پی بردن به مفهوم واقعی اشعار او مشکل است.

44. it is never possible to dissociate the meaning of a word from a word itself
هرگز ممکن نیست که معنی واژه را از خود واژه منفک کرد.

45. it took hours to tease out the meaning of the story
دستیابی به معنی داستان ساعت ها طول کشید.

46. it was hard to spell out his meaning
فهمیدن منظور او دشوار بود.

47. the editors' corrections mixed up the text's meaning
اصلاحات ویراستاری معنی متن را آشفته کرد.

48. the word "fell" is a causative verb meaning "to cause to fall"
واژه ی "fell" فعلی سببی است به معنی ((سبب افتادن شدن)).

49. we often fail to apprehend the real meaning of change
ما اغلب معنی واقعی دگرگونی را درک نمی کنیم.

50. we sat by the sea cogitating the meaning of life
ما کنار دریا نشستیم و درباره ی مفهوم زندگی به تفکر پرداختیم.

51. sometimes the context of a word reveals its meaning
برخی اوقات متن (هم بافت) واژه معنی آن را آشکار می کند.

52. to understand this poem one must analyze the meaning of each line
برای درک این شعر باید معنی هریک از سطرهای آن را به دقت تجزیه و تحلیل کرد.

53. "labor" and "labour" are variants with exactly the same meaning
"labor" و "labour" واجگونه های کاملا هم معنی هستند.

54. these two lines contain the heart of the poem's meaning
این دو سطر اصل معنی شعر را در بر دارند.

55. you must read this article carefully and digest its meaning
این مقاله را باید با دقت بخوانید و معنی آن را درک کنید.

56. i puzzled over her words and tried to understand her meaning
درباره ی حرف های او در اندیشه بودم و می کوشیدم منظور او را درک کنم.

57. i have no time to listen to his drivels about the meaning of life
وقت ندارم به یاوه سرایی های او درباره ی معنی زندگی گوش بدهم.

58. some of his predictions are so esoteric that only a few of his followers understand their meaning
برخی از پیشگویی های او آنقدر غامض است که فقط معدودی از پیروانش معنی آن را می فهمند.

مترادف ها

معنی (اسم)
abstract, meaning, sense, significance, implication, signification, point, reality, spirit, intent, innuendo, essence, idea, ideal, moral, peculiar charm

منظور (اسم)
meaning, end, objective, aim, purpose, intent, intention, goal

مقصود (اسم)
meaning, object, end, objective, desire, aim, purpose, intention, goal, hanker, craving

مراد (اسم)
meaning, end, wish, desire, aim, purpose, intention, idea

مفهوم (اسم)
hang, substance, meaning, sense, significance, implication, signification, effect, intention, purport, notion, concept, contents, tenor, raison d'etre

مفاد (اسم)
substance, meaning, sense, significance, signification, content, intent, purport, context, contents, tenor, text, contexture, raison d'etre

فحوا (اسم)
meaning, content, tenor

ارش (اسم)
meaning

انگلیسی به انگلیسی

• definition; significance; intention; explanation
having much significance; significant, important
the meaning of something is what it refers to or the idea that it expresses.
if something has meaning for you, it seems to be worthwhile and to have a real purpose.
see also mean.

پیشنهاد کاربران

واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند.
خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است.
"ing" ای که به "mean" چسبیده است در پارسی "ه" است.
آیا "mean" در پارسی برابری دارد؟
...
[مشاهده متن کامل]

آری! واژه "معنوی" را داریم که برگرفته از واژه پارسی "مینوی" است.
"مینوی" از پسوند "وی" ساخته شده است، که برابر "ی" است.
پس "مینوی" برابر "مینی" است.
"معنوی" برابر "معنا ای" است و "مینی" هم برابر "معنا ای" است، پس این "مین" ای که به "ی" چسبیده است برابر "معنا" است.
پس ما واژه "مین"در پارسی را داریم که برابر "mean" در انگلیسی است!
و آشکار است که چون پارسی و انگلیسی همخانواده هستند این واژه در هر دو هست.
پس واژه "meaning" از دو بخش "mean" که در پارسی "مین" است و "ing" که اینجا "ه" گرفته می شود، در پارسی برابر "مینه" است.
واژگان "معنوی" و "معنا" و "معنی" همه برگفه از "مین" و "مینو" پارسی و "meaning" و "mean" انگلیسی هستند.
بِدرود!

معنی
مثال: What's the meaning of this word?
معنی این کلمه چیست؟
definition =
معنا
معنایابی ( در روان شناسی )
give meaning to : خوراک دادن به
This is the perfect communication , ( meaning ) your words , tone, and nonverbal gesturs
این تست کنکور 99
یه نکته خیلی مهم توش هست گفتم بگم واسه کنکوری های عزیزم
ما تو این جمله نیاز ب کلمه ( که ) داریم و باید ضمیر موصولی داشته باشیم
...
[مشاهده متن کامل]

Meaning کوتاه شده ی wich means است
گفتیم اگر ضمیر موصولی با فعلی بیاید تبدیل ب ing دار میشه و ضمیر حذف میشه


The girl who is bringing her teeth = the girl
brushing her teeth
بعد از موصول فعل to be بیاد موصل و فعل to be حذفه

My friend who sings the song = My friend singing the song
اگر بعد از موصول فعلی غیر از to be بیاد به جای موصول و آن فعل شکل ing دار می آید

have a meaning to sb/sth
به معنیِ. . .
struggle for meaning
برداشت
چیم = سبب، دلیل
چِم = معنی
meaning ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: معنا
تعریف: در زبان شناسی زایشی، خوانش تحت‏اللفظی و خارج از بافت واژه‏ها و جمله‏ها؛ در زبان شناسی نقش‏گرا، کارکرد و کاربرد|||متـ . معنی
معنا/معنی ( *معانی با دستور فارسی ساخته نمی شود بلکه معنی ها/معناها )
چیم/چِم ( در زبان پهلوی )
آرِش.
مینو.
مقصود
منظور
معنا
مثال: Shared Meaning
مقصود مشترک - معنای مشترک

ارزش
Importance or value
یعنی، به این معنا که
محتوا، مضمون
منظور

قصد داشتن، نیت داشتن
معنی - منظور
معنی ، مفهوم
این واژه انگلیسی است و برگرفته شده از واژه فارسی "مینو" است!
فارسی میانه ( پهلوی ) :
مینوک، مِنوک
اوستایی:
مَنو، مَئینیَوَه
مانند: سِپَنتا مینو، اَنگره مینو و. . .
پس به این شکل می شود:
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی >>> مَنو، مِنوک
معنی >>> مینو، مینوک
معنا >>> مینُوْی ( Minooi )
معانی، معنی ها >>> مینویان، مینوها
معنوی >>> مینُوی ( Minovi )
مینوهای ( معنی های ) دیگر آن:
خُمِستان، نیستان، جهان ( عالَم ) معنا و خدایی، عالَم غیب، لاهوتی! -
پردیس ( فردیس ) ، اِرَم، بهشت، جَنَت، فردوس، رِضوان، خُلد -
چَم، آرِش، پنداره، دانسته، اندریافت، دریافته

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس