meander

/miˈændər//mɪˈændə/

معنی: گردش، دور، خم، پیچ، راه پر پیچ و خم، چم اب، پیچ وخم داشتن، مسیر پیچیدهای را طیکردن
معانی دیگر: پرسه زدن، ولگردی کردن، بدون هدف حرکت کردن، از این شاخ به آن شاخ پریدن، پیچ و تاب داشتن، پیچ خوردن (رودخانه یا راه)، پر پیچ و خم بودن، (جمع) پیچاپیچی، پرپیچ و خمی (به ویژه در مورد رود یا جاده)، چام، پرشکوخی، پیچایی، پیچان رود، پیچان راه، رود پیچ، (تزیین) طرح پیچاپیچ، رجوع شود به: labyrinth، پرسه زنی، گردش بدون هدف، رودخانه ی میاندر (در یونان که مسیر پرپیچ و خمی داشت) (maeander هم می نویسند)

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: meanders, meandering, meandered
(1) تعریف: to wind in broad curves, as a river.
مترادف: wind
مشابه: bend, curve, sinuate, twist, wander, zigzag

- The river meanders through the valley.
[ترجمه گوگل] رودخانه از میان دره می پیچد
[ترجمه ترگمان] رودخانه از میان دره می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to wander in speech or movement without apparent goal or direction; ramble.
مترادف: maunder, ramble, wander
مشابه: digress, drift, mill, mosey, roam, rove, stray

- His speech meandered disturbingly.
[ترجمه گوگل] صحبت هایش به طرز نگران کننده ای پیچید
[ترجمه ترگمان] His به طرز بدی افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We had plenty of time, so we meandered downtown for a bit.
[ترجمه گوگل] ما زمان زیادی داشتیم، بنابراین کمی در مرکز شهر پیچیدیم
[ترجمه ترگمان] ما زمان زیادی داشتیم، برای همین یه خورده شهر رو گشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: meandering (adj.), meanderingly (adv.), meanderer (n.)
• : تعریف: (often pl.) circuitous turnings or windings, or a course or journey so composed.
مترادف: turns, windings
مشابه: roam, turnings, zigzags

- We enjoyed our meander through the old city.
[ترجمه گوگل] ما از پیچ و خم خود در شهر قدیمی لذت بردیم
[ترجمه ترگمان] ما از meander در شهر قدیمی لذت بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گردش (اسم)
flow, progress, operation, movement, travel, period, airing, circulation, turn, excursion, twirl, paseo, revolution, promenade, race, wrest, canter, roll, trip, circuit, circumvolution, itineracy, itinerancy, stroll, saunter, gyration, hike, jaunt, meander, nutation

دور (اسم)
cycle, circle, revolution, race, wheel, orbit, circuit, meander

خم (اسم)
bend, arc, bent, curve, crank, flexure, knee, jar, wimple, meander

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

راه پر پیچ و خم (اسم)
longueur, meander

چم اب (اسم)
meander

پیچ وخم داشتن (فعل)
meander

مسیر پیچیدهای را طیکردن (فعل)
meander

تخصصی

[عمران و معماری] رودپیچ - میاندر - پیچ و خم - پیچ و خم رودخانه - پیچاب
[زمین شناسی] میاندر خمشی قوس مانند در مسیر رودخانه
[معدن] رودپیچ (زمین شناسی فیزیکی)
[آب و خاک] پیچ و خم دار،رود پیچ

انگلیسی به انگلیسی

• walk about aimlessly; carry on in a leisurely way; wander, roam; ramble
if a river or road meanders, it has a lot of bends in it.
to meander also means to move slowly and indirectly.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To wander aimlessly or without fixed direction 🚶‍♂️
🔍 مترادف: Wander
✅ مثال: The river meandered through the valley, creating a picturesque scene
۱. پیچ خوردن. با پیچ و خم گذشتن ۲. سرگردان بودن ۳. از این شاخ به آن شاخ پریدن
مثال:
a river that meandered gently through a meadow
رودخانه ای که به آرامی از میان یک مرتع با پیچ و خم می گذشت.
The river meanders in great loops along the plain before it reaches the sea
بطالت ، وقت گذرانی ، طفره
رودپیچ، مئاندر، دور، گردش، راه پر پیچ وخم، پیچ وخم داشتن، مسیر پیچیده ای را طی کردن، چماب، علوم مهندسی: پیچ و خم، عمران: قسمت پیچ و خم دار رودخانه، معماری: پیچ و خم
"Meander" can be both a noun and a verb. As a noun, it refers to a winding or indirect course, often used to describe a river, road, or path that follows a winding route rather than a straight line. As a verb, it means to follow a route that is not straight or direct, or to wander aimlessly on a winding roundabout course. Here are some sentences using "meander" as a verb:
...
[مشاهده متن کامل]

این کلمه می تواند هم اسم باشد و هم فعل. به عنوان یک اسم، به یک مسیر پر پیچ و خم یا غیرمستقیم اشاره دارد که اغلب برای توصیف رودخانه، جاده یا مسیری استفاده می شود که یک مسیر پر پیچ و خم را به جای یک خط مستقیم دنبال می کند.
به عنوان یک فعل، به معنای پیمودن مسیری است که مستقیم یا مستقیم نیست، یا بی هدف در یک مسیر پر پیچ و خم پرسه زدن است.
The stream meandered through the valley, creating a picturesque landscape.
We meandered through the countryside, enjoying the scenery and taking our time.
The conversation meandered on, with no clear direction or focus.
The road meandered along the coast, offering stunning views of the ocean.
The hikers meandered along the path next to the river for several miles

meander
منابع• https://www.ssc.education.ed.ac.uk/BSL/geography/meanderd.html• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/meander
در گفتگو و مکالمه به معنی حاشیه رفتن، از یه موضوعی به موضوع دیگه پریدن
مارپیچ مانند طی کردن
meander ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: رودپیچ
تعریف: هریک از خمیدگی ها یا چرخش های تند در مسیر رودخانه
پیچ و تاب خوردن
The river meandered gently
بدون هدف پرسه زدن
to wander aimlessly

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس