حرف های معنی دار اهمیت داشتن
He said mean things to her
او حرفای معنی داری بهش زد
I thought our friendship meant something to you
فکر میکردم رابطه مون برات اهمیت داره
او حرفای معنی داری بهش زد
فکر میکردم رابطه مون برات اهمیت داره
چیزهای ناخوشایند
چیزهای مهم، چیزهای با اهمیت،
I never say mean things
من هیچوقت چیز مهمی نمی گم.
من هیچوقت چیز مهمی نمی گم.