1. He repeated that he did not intend to be mealy-mouthed with the country's leaders.
[ترجمه گوگل]او تکرار کرد که قصد ندارد با رهبران کشور بددهنی کند
[ترجمه ترگمان]او تکرار کرد که قصد ندارد با رهبران کشور صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Most people felt Mr Major fought a pretty mealy-mouthed campaign in which radical ideas were either dropped or blunted.
[ترجمه گوگل]بیشتر مردم احساس میکردند که آقای میجر با یک کمپین کاملاً بیرحمانه مبارزه میکرد که در آن ایدههای رادیکال یا کنار گذاشته میشدند یا کمکم
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم احساس می کردند که آقای سرگرد با یک مبارزه با دهانی خشک مبارزه می کند که در آن ایده های رادیکال یا افت پیدا کرده و یا تضعیف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. What a bunch of hypocritical mealy-mouthed people!
[ترجمه گوگل]چه انبوهی از مردم بد دهن منافق!
[ترجمه ترگمان]! عجب مشت آدم mouthed hypocritical
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Don't be so mealy-mouthed, Bernice told herself.
[ترجمه گوگل]برنیس به خودش گفت اینقدر بد دهن نباش
[ترجمه ترگمان]برنیس به خودش گفت: انقدر mealy نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I've seen many so-called specifications that were so mealymouthed that several hundred distinct programs could be generated from the spec, and all of these programs would be conforming.
[ترجمه گوگل]من مشخصات به اصطلاح زیادی را دیده ام که به قدری نامفهوم بودند که می توانستند چند صد برنامه مجزا از مشخصات تولید کنند و همه این برنامه ها مطابقت دارند
[ترجمه ترگمان]من بسیاری از این ویژگی ها را دیده ام که به گونه ای طراحی شده اند که چند صد برنامه متمایز را می توان از مشخصات ظاهری آن ها تولید کرد، و همه این برنامه ها به گونه ای منطبق می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید