meagre

/ˈmiːɡər//ˈmiːɡə/

معنی: لات، بی برکت، بی چربی
معانی دیگر: meager لاغر، نزار، نحیف، ناچیز

جمله های نمونه

1. He busked to supplement his meagre wages.
[ترجمه گوگل]او برای تکمیل دستمزد ناچیز خود تلاش می کرد
[ترجمه ترگمان]به بیت ناچار شد حقوق meagre خود را تکمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She supplements her meagre income by cleaning at night.
[ترجمه گوگل]او درآمد ناچیز خود را با نظافت شبانه تکمیل می کند
[ترجمه ترگمان]او درآمد ناچیز خود را با تمیز کردن در شب تکمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our appeal for help met with a meagre response.
[ترجمه گوگل]درخواست کمک ما با پاسخ ناچیز روبرو شد
[ترجمه ترگمان]درخواست ما برای کمک در پاسخ به این سوال ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The refugees queued up for their meagre rations of soup.
[ترجمه گوگل]پناهندگان برای دریافت سهمیه ناچیز سوپ در صف ایستادند
[ترجمه ترگمان]پناهندگان برای جیره meagre صف صف صف کشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The meagre result hardly justified the risks they took to get it.
[ترجمه گوگل]نتیجه ناچیز به سختی خطراتی را که آنها برای به دست آوردن آن متحمل شدند توجیه می کرد
[ترجمه ترگمان]این نتیجه ناچیز به ندرت خطراتی را که برای رسیدن به آن به دست می آوردند توجیه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She eked out a meagre living as an artist's model.
[ترجمه گوگل]او به عنوان مدل یک هنرمند، زندگی ناچیزی داشت
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک مدل هنرمند در حال زندگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bank's staff were already angered by a meagre 1% pay rise.
[ترجمه گوگل]کارکنان بانک قبلاً از افزایش ناچیز 1 درصدی دستمزد خشمگین شده بودند
[ترجمه ترگمان]کارکنان این بانک قبلا از یک افزایش ناچیز ۱ درصدی به خشم آمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The injured climbers had only meagre supplies of water and peanuts to live off.
[ترجمه گوگل]کوهنوردان مجروح فقط ذخایر ناچیزی از آب و بادام زمینی برای زندگی داشتند
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان آسیب دیده تنها مقدار ناچیزی از آب و بادام زمینی را برای زندگی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The prisoners existed on a meagre diet of rice and fish.
[ترجمه گوگل]زندانیان با رژیم غذایی ناچیز از برنج و ماهی زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]زندانیان در رژیم غذایی بسیار کوچکی از برنج و ماهی وجود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The prisoners were queuing for their meagre rations .
[ترجمه گوگل]زندانیان برای دریافت جیره ناچیز خود در صف ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]زندانی ها منتظر جیره غذایشان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It offers meagre consolation for Mr Barak after Monday's killing in Jerusalem.
[ترجمه گوگل]این تسلی ناچیزی برای آقای باراک پس از قتل روز دوشنبه در اورشلیم ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]این گزارش، پس از قتل روز دوشنبه در اورشلیم، باعث تسلای خاطر برای آقای باراک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That sum augmented the meagre penny per week given by Dad.
[ترجمه گوگل]این مبلغ، پنی ناچیز در هفته را که پدر داده بود، افزایش داد
[ترجمه ترگمان]این مبلغ سهم ناچیز پنی را در هفته پیش از پدر افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The meagre little peelings falling from her knife into water eased her, their ordinariness was a link with real life.
[ترجمه گوگل]افتادن پوسته های ناچیز از چاقویش در آب او را راحت کرد، معمولی بودن آنها پیوندی با زندگی واقعی بود
[ترجمه ترگمان]پوست کوچک meagre که از چاقو به درون آب می افتاد، او را آرام می کرد، معمولی بودن آن ها یک پیوند با زندگی واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Government regulation offers a meagre defence against Hollywood.
[ترجمه گوگل]مقررات دولتی دفاعی ناچیز در برابر هالیوود ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]مقررات دولتی، یک دفاع ناچیز در برابر هالیوود ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لات (صفت)
poor, stone-broke, meager, meagre

بی برکت (صفت)
meager, meagre

بی چربی (صفت)
meager, meagre

انگلیسی به انگلیسی

• scant, poor, little, insufficient, lacking in amount of quantity; scrawny, lean (also meager)
something that is meagre is very small in quantity or quality, and is only just enough.

پیشنهاد کاربران

⁦✔️⁩ناچیز
The injured climbers had only meagre supplies of water and peanuts to live off
. . . تنها موجودی/ذخیره ناچیزی از آب و آجیل واسه زنده موندن دارن
ناچیز و ناکافی

بپرس