mayoralty

/ˈmeɪərəlti//ˈmeərəlti/

مقام یا دوران خدمت شهردار، شهرداری، ریاست شهرداری، دوره ریاست شهرداری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: mayoralties
• : تعریف: the position or term of office of a mayor.

جمله های نمونه

1. He was right, of course, to avoid the mayoralty trap.
[ترجمه گوگل]او البته حق داشت که از دام شهرداری دوری کند
[ترجمه ترگمان]البته حق با او بود که از رفتن به شهرداری جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Probably Mr. Smith will succeed to the mayoralty.
[ترجمه گوگل]احتمالاً آقای اسمیت موفق به تصدی شهرداری خواهد شد
[ترجمه ترگمان]شاید اقای اسمیت برای شهرداری پیروز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Probably he will succeed to the mayoralty.
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد او موفق به تصدی شهرداری خواهد شد
[ترجمه ترگمان]شاید برای شهرداری هم موفق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Londoners embraced a mayoralty in 2000.
[ترجمه گوگل]لندنی ها در سال 2000 تصدی شهرداری را پذیرفتند
[ترجمه ترگمان]اهالی لندن در سال ۲۰۰۰ شهردار را در آغوش گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He succeeded to the mayoralty.
[ترجمه گوگل]او موفق به تصدی شهرداری شد
[ترجمه ترگمان]موفق شد که به شهرداری برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is firmly opposed to the Yeltsin government and to the Moscow mayoralty.
[ترجمه گوگل]این کشور به شدت با دولت یلتسین و شهرداری مسکو مخالف است
[ترجمه ترگمان]با دولت یلتسین و رفتن به شهرداری مسکو مخالف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In places like Newcastle and Manchester there is little enthusiasm for a Middlesbrough-type mayoralty.
[ترجمه گوگل]در جاهایی مانند نیوکاسل و منچستر، اشتیاق چندانی برای شهرداری از نوع میدلزبرو وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در مکان هایی مانند نیوکاسل و منچستر، شور و اشتیاق کمی برای رفتن به شهردار میدلزبورو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sir William Lucas had been formerly in trade in Meryton, where he had made a tolerable fortune and risen to the honour of knighthood by an address to the King during his mayoralty.
[ترجمه گوگل]سر ویلیام لوکاس قبلاً در مریتون تجارت می کرد، جایی که ثروت قابل تحملی به دست آورده بود و با سخنرانی به پادشاه در زمان شهرداری خود، به افتخار شوالیه دست یافت
[ترجمه ترگمان]سر ویلیام لوکاس قبلا در Meryton بود، جایی که بخت و اقبال بلند داشت و به مقام پهلوانی رسیده بود که به حضور شاه شرفیاب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Since June 20 a conservative, Oh Seoon, has held the Seoul mayoralty, while the Left dominates the city council.
[ترجمه گوگل]از 20 ژوئن، یک محافظه کار، اوه سئون، شهرداری سئول را در دست دارد، در حالی که چپ بر شورای شهر تسلط دارد
[ترجمه ترگمان]از ۲۰ ژوئن یک محافظه کار به نام \"وای Seoon\"، شهردار سئول را به حال خود نگه داشته است، در حالی که جناح چپ بر شورای شهر تسلط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All those who are not the local residents cannot take part in the election campaign for mayoralty.
[ترجمه گوگل]همه کسانی که ساکن محل نیستند نمی توانند در مبارزات انتخاباتی برای شهرداری شرکت کنند
[ترجمه ترگمان]همه کسانی که ساکنان محلی نیستند، نمی توانند در مبارزات انتخاباتی برای رفتن به شهرداری شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Kim said Oh had turned the poll into "his popularity vote" to run for the next presidency by linking his mayoralty with the free meal vote.
[ترجمه گوگل]کیم گفت که اوه نظرسنجی را به "رای محبوبیت خود" برای نامزدی برای ریاست جمهوری بعدی با پیوند دادن شهرداری خود با رای غذای رایگان تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]کیم گفت که او رای گیری را به \"رای محبوبیت او\" تبدیل کرده تا برای ریاست جمهوری بعدی با دادن شهردار خود با رای گیری آزاد رقابت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mayoral term in office; office of mayor

پیشنهاد کاربران

بپرس