mayoral

/ˈmeɪərəl//ˈmeərəl/

معنی: وابسته به شهردار
معانی دیگر: وابسته به شهردار

جمله های نمونه

1. The mayoral candidate has promised to purge the police department.
[ترجمه گوگل]نامزد شهرداری قول داده است که اداره پلیس را پاکسازی کند
[ترجمه ترگمان]نامزد شهرداری قول داده است که بخش پلیس را پاک سازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The mayoral election is regarded as the litmus test for the integrity of the electoral process.
[ترجمه گوگل]انتخاب شهردار به عنوان آزمونی برای یکپارچگی روند انتخابات تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]انتخابات شهرداری به عنوان آزمونی برای انسجام روند انتخابات در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the seven days since the Grand Forks mayoral election was held, I've visited five area communities.
[ترجمه گوگل]در هفت روز پس از برگزاری انتخابات شهردار گرند فورک، من از پنج اجتماع منطقه بازدید کرده ام
[ترجمه ترگمان]هفت روز پس از برگزاری انتخابات شهرداری گرند فورکس، من از پنج جامعه منطقه بازدید کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If so, this November's mayoral election ought to be timely.
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، انتخابات شهردار نوامبر امسال باید به موقع باشد
[ترجمه ترگمان]اگر اینطور است، انتخابات شهرداری ماه نوامبر باید به موقع باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mayoral elections are usually unpredictable, highly dependent on the particular appeal of personalities and the ability to form coalitions.
[ترجمه گوگل]انتخابات شهردار معمولاً غیرقابل پیش بینی است و به شدت به جذابیت خاص شخصیت ها و توانایی تشکیل ائتلاف وابسته است
[ترجمه ترگمان]انتخابات Mayoral معمولا غیرقابل پیش بینی بوده و شدیدا به جاذبه خاص شخصیت و توانایی تشکیل ائتلاف بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Consequently the mayoral incumbent must perform a delicate juggling act to maintain constituent support.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، شهردار مستقر باید برای حفظ حمایت‌های تشکیل دهنده، یک عمل شعبده بازی ظریف انجام دهد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، متصدی شهرداری باید برای حفظ حمایت سازنده، عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There were election posters up for the mayoral race.
[ترجمه گوگل]پوسترهای انتخاباتی برای رقابت شهرداری نصب شده بود
[ترجمه ترگمان]پوستر انتخاباتی برای انتخابات شهرداری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He lost to Pfeiffer in last year's mayoral race.
[ترجمه گوگل]او در رقابت شهرداری سال گذشته به فایفر شکست خورد
[ترجمه ترگمان]او در مسابقه شهرداری سال گذشته به \"فیفر\" باخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But just suppose that the village mayoral candidate has a modicum of integrity in advertising.
[ترجمه گوگل]اما فرض کنید کاندیدای شهردار روستا کمی صداقت در تبلیغات داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اما فرض کنید که نامزد شهرداری محلی اندکی صداقت در تبلیغات داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He won the mayoral election with a stunning 62 percent of the vote.
[ترجمه گوگل]او با کسب 62 درصد آرا در انتخابات شهرداری پیروز شد
[ترجمه ترگمان]او با ۶۲ درصد آرا در انتخابات شهرداری پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During his 1995 mayoral campaign, Miller was adamantly opposed to letting Tucson Water slip into private hands.
[ترجمه گوگل]میلر در طول مبارزات انتخاباتی خود برای شهرداری در سال 1995، به شدت با اجازه دادن به توسان واتر به دست خصوصی مخالف بود
[ترجمه ترگمان]در طی مبارزات انتخاباتی سال ۱۹۹۵ او، میلر سرسختانه با اجازه دادن به slip آب توسکان به دستان خصوصی مخالفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He showed the skill during the mayoral campaign.
[ترجمه گوگل]او در دوران کمپین شهرداری این مهارت را نشان داد
[ترجمه ترگمان]او مهارت را در طی مبارزات انتخاباتی شهرداری نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A LEADING contender in the mayoral race in Los Angeles wants to beef up the city's police force.
[ترجمه گوگل]یک رقیب پیشرو در رقابت شهرداری لس آنجلس می خواهد نیروی پلیس شهر را تقویت کند
[ترجمه ترگمان]یک رقیب برجسته در مسابقه شهرداری در لس آنجلس می خواهد نیروی پلیس شهر را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Uncontested mayoral elections are becoming an Orlando tradition.
[ترجمه گوگل]انتخابات شهرداری بدون رقابت در حال تبدیل شدن به یک سنت اورلاندو است
[ترجمه ترگمان]انتخابات شهرداری uncontested به سنت اورلاندو تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به شهردار (صفت)
mayoral

انگلیسی به انگلیسی

• of a mayor, of or pertaining to the head official of a city

پیشنهاد کاربران

بپرس