maximization

/ˌmæksəməˈzeɪʃn̩//ˌmæksɪmaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: بیشینهسازی
معانی دیگر: بیشینه سازی

جمله های نمونه

1. The goal of value maximization can not even be reduced to a matter of maximizing earnings per share.
[ترجمه گوگل]هدف بیشینه سازی ارزش را حتی نمی توان به حداکثر کردن سود هر سهم تقلیل داد
[ترجمه ترگمان]هدف به حداکثر رساندن ارزش را نمی توان به به حداکثر رساندن سود در هر سهم کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Budget maximization is a very risky strategy to adopt if there are going to be budget cuts.
[ترجمه گوگل]در صورت کاهش بودجه، حداکثر کردن بودجه یک استراتژی بسیار پرخطر است
[ترجمه ترگمان]ماکزیمم سازی بودجه استراتژی بسیار خطرناکی است که اگر کاهش بودجه وجود داشته باشد، اتخاذ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Agents maximize, and part of the maximization procedure is the efficient use of all information available at reasonable cost.
[ترجمه گوگل]عوامل به حداکثر رساندن، و بخشی از روش حداکثر سازی استفاده کارآمد از تمام اطلاعات موجود با هزینه معقول است
[ترجمه ترگمان]عوامل به حداکثر رساندن، و بخشی از روند بیشینه سازی استفاده موثر از تمام اطلاعات موجود در هزینه معقول می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Budget maximization is held to be both rational and necessary for survival.
[ترجمه گوگل]حداکثرسازی بودجه هم منطقی و هم برای بقا ضروری است
[ترجمه ترگمان]ماکزیمم سازی بودجه برای بقا منطقی و ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The goal of the firm is maximization of shareholder wealth.
[ترجمه گوگل]هدف شرکت به حداکثر رساندن ثروت سهامداران است
[ترجمه ترگمان]هدف شرکت افزایش ثروت سهامداران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Based on the target of profit maximization, a quantitative method to optimal product pricing is presented theoretically by supply and demand and marginal analysis.
[ترجمه گوگل]بر اساس هدف حداکثر سازی سود، یک روش کمی برای قیمت گذاری بهینه محصول به صورت نظری با عرضه و تقاضا و تحلیل حاشیه ای ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]براساس هدف افزایش سود، یک روش کمی برای قیمت گذاری بهینه محصول، از لحاظ نظری با عرضه و تقاضا و تحلیل حاشیه ای ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Typically, each maximization has a trade-off with at least one of the other areas.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، هر بیشینه سازی با حداقل یکی از حوزه های دیگر یک مبادله دارد
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، هر maximization دارای یک موازنه با حداقل یکی از مناطق دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Economists the framework of utility maximization to about how households about making these decisions.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان چارچوب به حداکثر رساندن مطلوبیت را در مورد چگونگی تصمیم گیری خانوارها در نظر می گیرند
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان چارچوب افزایش منفعت را در مورد این که چگونه خانوارها در مورد تصمیم گیری در این زمینه تصمیم گیری می کنند، تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper discusses the control of output maximization of interior permanent magnet synchronous generators for variable-speed wind generation system.
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد کنترل بیشینه سازی خروجی ژنراتورهای سنکرون آهنربای دائم داخلی برای سیستم تولید باد با سرعت متغیر بحث می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی کنترل خروجی خروجی ژنراتورهای سنکرون مغناطیس دائم داخلی برای سیستم تولید بادی با سرعت متغیر می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The expectation - maximization ( EM ) algorithm is a standard frame for maximum likelihood estimation in finite mixture models.
[ترجمه گوگل]الگوریتم انتظار - بیشینه سازی (EM) یک چارچوب استاندارد برای تخمین حداکثر احتمال در مدل های مخلوط محدود است
[ترجمه ترگمان]الگوریتم بیشینه سازی منتظره (EM)یک چارچوب استاندارد برای برآورد حداکثر احتمال در مدل های ترکیبی محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Line 20 declares the objective (target) function as the maximization of z, which is the total profit for every kind of toy (there are two: trains and soldiers).
[ترجمه گوگل]خط 20 تابع هدف (هدف) را به عنوان به حداکثر رساندن z اعلام می کند که سود کل برای هر نوع اسباب بازی است (دو مورد وجود دارد: قطار و سرباز)
[ترجمه ترگمان]خط ۲۰ تابع هدف (هدف)را به عنوان بیشینه سازی z بیان می کند، که کل سود برای هر نوع اسباب بازی است (there و سربازان)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. From theoretical mean the marginal cost to the marginal revenue is the enterprise profit maximization principle.
[ترجمه گوگل]از میانگین نظری هزینه نهایی تا درآمد نهایی اصل حداکثر سازی سود شرکت است
[ترجمه ترگمان]از نظر تیوریک، هزینه نهایی برای درآمد حاشیه ای اصل بیشینه سازی سود شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any microeconomicagency is rational economic man and will pursue the utility maximization, so is government.
[ترجمه گوگل]هر عامل اقتصادی خرد انسان اقتصادی منطقی است و به دنبال حداکثرسازی مطلوبیت است، دولت نیز چنین است
[ترجمه ترگمان]هر microeconomicagency یک فرد اقتصادی منطقی است و حداکثر قدرت را دنبال خواهد کرد، بنابراین دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They pledge that, the promotion enterprise sells, the making premium brand, causes the customer the benefit value maximization.
[ترجمه گوگل]آنها متعهد می شوند که، شرکت تبلیغاتی که می فروشد، نام تجاری ممتاز، باعث به حداکثر رساندن ارزش منفعت مشتری می شود
[ترجمه ترگمان]آن ها متعهد می شوند که، شرکت تبلیغاتی فروش، برند بیمه گران را به فروش می رساند و باعث افزایش ارزش سود به مشتری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیشینه سازی (اسم)
maximization

تخصصی

[عمران و معماری] بیشینه سازی - حداکثر گزینی
[زمین شناسی] بیشینه سازی، حداکثر گزینی
[ریاضیات] ماکسیمم سازی، حداکثر گزینی، بیشینه ساختن، بیشینه سازی
[آمار] ماکسیمم سازی

انگلیسی به انگلیسی

• increase of the greatest amount or degree, largest possible magnification

پیشنهاد کاربران

maximization ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: بیشینه‏سازی
تعریف: عمل بیشینه کردن
به حداکثر رساندن، گسترش هر چه بیشتر، رسیدن به حداکثر، دستیابی هر چه بیشتر

بپرس