maxilla

/mækˈsɪlə//mækˈsɪlə/

معنی: فک، ارواره، استخوان ارواره، ارواره زیرین
معانی دیگر: (مهره داران) زبرآرواره، زبرآره، فک فوقانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: maxillae, maxillas
(1) تعریف: an upper jawbone in vertebrates.

(2) تعریف: one of a pair of appendages behind the mandibles of insects and related animals.

جمله های نمونه

1. The greater incidence of digestion on maxillary incisors can be attributed to the greater breakage of the maxillae.
[ترجمه گوگل]بروز بیشتر هضم در دندان های ثنایای فک بالا را می توان به شکستگی بیشتر فک بالا نسبت داد
[ترجمه ترگمان]شیوع بیشتر گوارش در دندان های پیشین فک بالا را می توان به شکستگی بزرگ تر of نسبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the maxilla, the abutment distribution did not allow a palatal - free restoration.
[ترجمه گوگل]در فک بالا، توزیع اباتمنت اجازه ترمیم بدون پالاتال را نمی دهد
[ترجمه ترگمان]در آرواره، توزیع پایه به یک ترمیم آزاد - اجازه نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The position relation between mandible and maxilla or cranioaural.
[ترجمه گوگل]رابطه موقعیت بین فک پایین و فک بالا یا کرانیو شنوایی
[ترجمه ترگمان]موقعیت موقعیت بین فک و آرواره یا فک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Coordinate of landmarks in maxilla and mandible were calculated and correlative factor analysis was performed.
[ترجمه گوگل]مختصات لندمارک ها در فک بالا و فک پایین محاسبه و تحلیل عاملی همبستگی انجام شد
[ترجمه ترگمان]مختصات نقاط در آرواره و فک محاسبه شد و آنالیز فاکتور correlative انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusion The development of maxilla and mandible is coordinated in individual with normal occlusion.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری رشد فک بالا و فک پایین در افراد با انسداد طبیعی هماهنگ است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری توسعه آرواره و فک در هر فرد با انسداد نرمال هماهنگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Methods:After the lesions in the maxilla or palate is resected, the defects of palate is reconstructed immediately with temporalis myofascial flap.
[ترجمه گوگل]روش کار: پس از برداشتن ضایعات در فک بالا یا کام، عیوب کام بلافاصله با فلپ میوفاسیال تمپورالیس بازسازی می شود
[ترجمه ترگمان]روش ها: بعد از این آسیب دیدگی در آرواره و یا palate، عیب و نقص ذائقه بلافاصله با دریچه myofascial myofascial بازسازی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mandible or maxilla or the part of the face covering these bones.
[ترجمه گوگل]فک پایین یا فک بالا یا قسمتی از صورت که این استخوان ها را می پوشاند
[ترجمه ترگمان]فک یا آرواره یا قسمتی از صورت که این استخوان ها را پوشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Reconstruction of the anterior wall of the maxilla: overturned the bone of the anterior wall of maxillary sinus with pedunculus firstly and reduced after the operation.
[ترجمه گوگل]بازسازی دیواره قدامی فک بالا: استخوان دیواره قدامی سینوس فک بالا ابتدا با پدانکولوس واژگون شده و پس از عمل کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]بازسازی دیوار جلویی آرواره: استخوان قدامی مغز استخوان آرواره بالا را در ابتدا واژگون کرده و بعد از عملیات کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective: To explore the repair method of maxilla and palate defects by folding radialis forearm free flaps.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی روش ترمیم عیوب فک بالا و کام با تا کردن فلپ های آزاد ساعد رادیالیس
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی روش تعمیر و نگهداری آرواره و نقص در by با forearm و flaps آزاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Table 9 Comparison of numbers of isolated teeth in pellet samples with numbers missing from mandibles and maxillae.
[ترجمه گوگل]جدول 9 مقایسه تعداد دندان های جدا شده در نمونه پلت با اعداد گم شده از فک پایین و فک بالا
[ترجمه ترگمان]جدول ۹ - مقایسه تعداد دندان های ایزوله شده در نمونه های گلوله شده با تعداد کم از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The distinction is made between molars in place in mandibles or maxillae, and isolated molars.
[ترجمه گوگل]تمایز بین دندان‌های آسیاب در محل فک پایین یا فک بالا و مولرهای جدا شده است
[ترجمه ترگمان]این تمایز بین دندان های آسیاب در محل بین فک های mandibles و maxillae رخ می دهد، و دندان های آسیاب ایزوله شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The snowy owl and tawny owl assemblages diverge most greatly from this, with fewer complete mandibles than maxillae.
[ترجمه گوگل]مجموعه جغد برفی و جغد خرمایی بیشتر از این تفاوت دارند و فک پایین‌تری نسبت به فک بالا دارند
[ترجمه ترگمان]این جغد سفید و جغد دانی که بیشتر از maxillae mandibles از این، diverge بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All mandibular numbers in the tables refer to half mandibles, as for maxillae.
[ترجمه گوگل]تمام اعداد فک پایین در جداول مانند فک بالا به نیمه فک پایین اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]تمامی اعداد mandibular در جداول به نیمی از فک های خود، مانند maxillae اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. ObjectiveTo determine the rule of simulated protraction and palate expansion on shift of maxillary bone, and to supply the scientific data for treating maxilla in patients with cleft lip and palate.
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین قاعده انبساط شبیه سازی شده و انبساط کام در جابجایی استخوان فک بالا و ارائه داده های علمی برای درمان فک بالا در بیماران مبتلا به شکاف کام و لب
[ترجمه ترگمان]ObjectiveTo نقش protraction شبیه سازی شده و انبساط ذائقه را بر تغییر استخوان آرواره بالا، و تامین داده های علمی برای درمان آرواره در بیماران با شکاف لب و ذائقه، تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objectives: To investigate the effects of palatoplasty on the development of maxilla after operation.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثرات پالاتوپلاستی بر رشد فک بالا پس از عمل
[ترجمه ترگمان]اهداف: برای بررسی اثرات of بر روی توسعه آرواره بعد از عمل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فک (اسم)
chap, jaw, mandible, maxilla, jowl

ارواره (اسم)
jaw, mandible, maxilla, chin, jib, chops

استخوان ارواره (اسم)
maxilla, jawbone

ارواره زیرین (اسم)
maxilla

تخصصی

[علوم دامی] آرواره بالایی
[دندانپزشکی] فک بالا، آرواره بالا، آرواره زبرین، فک زبرین
[زمین شناسی] آرواره زیری. آرواره پایین. جفت دوم پیوستهای دهانی
[بهداشت] آرواره بالایی - آرواره زبرین

انگلیسی به انگلیسی

• jaw, upper jawbone; mouth of many invertebrate animals

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] ( استخوان ) فک فوقانی
maxilla ( پزشکی - دندان پزشکی )
واژه مصوب: فک بالا
تعریف: هریک از دو استخوان نامنظمی که بخش اعظم استخوان بندی قسمت میانی صورت را تشکیل می دهند و در ساختار کام و کف حفرۀ چشم و حفرۀ اشکی نقش دارند|||متـ . بَرواره

بپرس