1. military service matured him
خدمت نظام او را پخته کرد.
matured
موجل، مدت دار، وعده اى، سر رسید شده قانون ـ فقه : وعده دار بازرگانى : سررسید شده، به موعد رسیده
جمله های نمونه
پیشنهاد کاربران
همچنین: سنجیده، حساب شده
سررسید شده
پخته تر و عاقل تر شدن
زمان تعیینشده به پایانرسیده
سن بلوغ
به حد کمال رسیده
وقتش شده