- a matter-of-fact explanation of an unusual event
[ترجمه گوگل] توضیح واقعی یک رویداد غیرعادی [ترجمه ترگمان] یک توضیح مهم از یک رویداد غیر معمول [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: unmoved by emotion or concern. • متضاد: romantic • مشابه: arid, cool, dispassionate, down-to-earth, impassive, impersonal, nonchalant, objective
- Despite the crowd's hysteria, he spoke in a very matter-of-fact way.
[ترجمه گوگل] با وجود هیستری جمعیت، او به شیوه ای کاملاً واقعی صحبت کرد [ترجمه ترگمان] با وجود جنون جمعیت، او در یک مورد خیلی مهم صحبت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Well, as a matter of fact, I did.
[ترجمه گوگل]خب، در واقع، من این کار را کردم [ترجمه ترگمان]خب، در حقیقت، من این کار رو کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. As a matter of fact, I didn't have anything.
[ترجمه گوگل]در واقع من چیزی نداشتم [ترجمه ترگمان]در حقیقت، من چیزی نداشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. As a matter of fact his remarks overrode your motion.
[ترجمه گوگل]در واقع اظهارات او بر حرکت شما تأثیر گذاشت [ترجمه ترگمان]در حقیقت، اظهارات او به حرکت شما ادامه می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It is a matter of fact, not a matter of opinion.
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت است، نه یک موضوع [ترجمه ترگمان]در واقع، این مساله مهم نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. As a matter of fact, business has come to a stop.
[ترجمه گوگل]در واقع، تجارت متوقف شده است [ترجمه ترگمان]در حقیقت کار به پایان رسیده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It's not wild speculation! It's plain matter of fact.
[ترجمه گوگل]این یک حدس و گمان وحشیانه نیست! این یک واقعیت آشکار است [ترجمه ترگمان]این حدس و گمانه نیست موضوع کام لا واضح است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Matter of fact, I've brought it along with me.
[ترجمه گوگل]در واقع، من آن را با خودم آورده ام [ترجمه ترگمان]در حقیقت، آن را همراه خودم آورده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It's not that difficult. As a matter of fact, it'squite easy.
[ترجمه گوگل]آنقدرها هم سخت نیست در واقع، این کار بسیار آسان است [ترجمه ترگمان]اونقدرا هم سخت نیست در حقیقت امر ساده ای بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It's a matter of fact that the team have not performed as well this season.
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت است که تیم در این فصل عملکرد خوبی نداشته است [ترجمه ترگمان]موضوع این است که تیم در این فصل هم عملکرد خود را به خوبی انجام نداده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. "I guess you haven't eaten yet. "— 'As a matter of fact. I have. ' said Hunter.
[ترجمه گوگل]"حدس می زنم شما هنوز غذا نخورده اید " - "در واقع من دارم هانتر گفت [ترجمه ترگمان]\"من حدس می زنم که هنوز چیزی نخورده ای\" - - در واقع من دارم هنتر گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. As a matter of fact I'm only thirty-five, so don't say I'm old.
[ترجمه گوگل]در واقع من فقط سی و پنج سال دارم، پس نگویید پیر هستم [ترجمه ترگمان]در واقع من فقط سی و پنج سالمه پس نگو که پیر هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'm going there tomorrow, as a matter of fact.
[ترجمه sahar] در واقع من فردا دارم میرم اونجا
|
[ترجمه گوگل]در واقع من فردا به آنجا می روم [ترجمه ترگمان]من فردا به آنجا می روم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. As a matter of fact, a single event might simultaneously affect both supply and demand.
[ترجمه گوگل]در واقع، یک رویداد واحد ممکن است به طور همزمان بر عرضه و تقاضا تأثیر بگذارد [ترجمه ترگمان]در حقیقت، یک رخداد واحد ممکن است به طور همزمان بر عرضه و تقاضا تاثیر بگذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. As a matter of fact, I started on this paper as a graduate trainee myself.
[ترجمه گوگل]در واقع، من خودم به عنوان یک کارآموز فارغ التحصیل این مقاله را شروع کردم [ترجمه ترگمان]در حقیقت، من این مقاله را به عنوان یک کارآموز فارغ التحصیل شروع کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[حقوق] امر موضوعی (در مقابل matter of law)، اموری که با حواس پنجگانه یا با شهادت قابل اثبات باشند
انگلیسی به انگلیسی
• something that is a fact; straightforward someone who is being matter-of-fact is not showing any emotion such as anger or surprise, especially in a situation where they would be expected to do so.
پیشنهاد کاربران
matter - of - fact ( adj ) 1 ) صریحانه، به طور رک و راست، بی شیله پیله، روراست و صادقانه، ساده و بی آغشته به احساسات و خیال بافی 2 ) واقع بینانه، راستین بنیادانه، حقیقی وار
عادی نمایی؛ عادی نمایانه
حالت حق به جانب
واقع بین
( صدا، لحن ) یکنواخت و بی احساس که انگار همه چیز عادی ه که انگار هیچ فرقی برات نمیکنه Jan was surprisingly matter - of - fact about her divorce جنت بطور تعجب آوری بی احساس بود درباره ی طلاقش ... [مشاهده متن کامل]
Use a matter - of - fact tone when disciplining your children از یک لحن یکنواخت و بی احساس استفاده کن وقتی داری ادب می کنی بچه هایت را
خشک و بی روح بدون احساس She told me that her father has died , in a matter - of - fact way
یه معنی بگم لذت ببرید: خونسرد
as a matter of fact در واقع، در واقعِ امر، در حقیقت، حقیقت اینه که ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
موضوع مصداقی - ا ز نظر موضوعی یا مصداقی
اگه با as بیاد یعنی: به عنوان یک حقیقت غیر قابل انکار
بدون احساس بودن، سرد، خونسرد ( مخصوصا جایی که بروز احساسات انتظار میره ) • not fanciful or imaginative, Straightforward, unemotional, • • practical and factual, pragmatic . She was a matter of fact kind of woman ... [مشاهده متن کامل]
She spoke in a matter of fact way about the accident - She announced the news matter - of factly
راستی
راستش - حقیقتاً
( یک صفت است ) بدون احساس - بی احساسات معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman : showing no emotion when you are talking about something exciting, frightening, upsetting etc معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN : ... [مشاهده متن کامل]
showing no emotion when dealing with something upsetting, exciting etc معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge : not showing feelings or emotion, especially in a situation when emotion would be expected معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Oxford : Unemotional and practical.