matrimony

/ˈmætrəˌmoʊni//ˈmætrɪməni/

معنی: عروسی، ازدواج، نکاح، زناشویی
معانی دیگر: مراسم ازدواج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: matrimonies
(1) تعریف: the act, ceremony, or sacrament of marriage.
مترادف: espousal, marriage, nuptials, union, wedding
مشابه: match

(2) تعریف: the state of being married.
مترادف: marriage, union, wedlock

جمله های نمونه

1. the yoke of matrimony
پیوند زناشویی

2. they were united in holy matrimony
طی مراسم مقدس ازدواج با هم وصلت کردند.

3. he is about to take another pop at matrimony
او دارد یکبار دیگر دست به ازدواج می زند.

4. Because of lack of money, the sweetness of their matrimony turned sour.
[ترجمه گوگل]به دلیل بی پولی شیرینی ازدواجشان تلخ شد
[ترجمه ترگمان]به خاطر کمبود پول، شیرینی ازدواج آن ها ترش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some bachelors find it very difficult to give up their freedom for the blessings of matrimony.
[ترجمه گوگل]برخی از مجردان به سختی می توانند آزادی خود را به خاطر برکات ازدواج رها کنند
[ترجمه ترگمان]خیلی وقت است که مردان مجرد آزادی خود را برای رسیدن به ازدواج خیلی مشکل پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were joined together in holy matrimony .
[ترجمه گوگل]آنها در ازدواج مقدس به هم پیوستند
[ترجمه ترگمان]ان ها در ازدواج مقدس با هم متحد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She could choose her own partner in matrimony, as long as she gave no utterance to her passions and emotions.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست شریک زناشویی خود را انتخاب کند، به شرطی که احساسات و عواطف خود را ابراز نکند
[ترجمه ترگمان]او می توانست شریک زندگی زناشویی خود را با ازدواج انتخاب کند، تا زمانی که از عواطف و عواطف خود سخن نمی گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Was this what the phrenologists called Matrimony, Desire to Marry?
[ترجمه گوگل]آیا این همان چیزی بود که فرنولوژیست ها به آن ازدواج، تمایل به ازدواج می گفتند؟
[ترجمه ترگمان]این چیزی بود که phrenologists نامیده شد، Desire تا ازدواج کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At its strongest, sexuality within holy matrimony was only justified as a necessary part of reproduction.
[ترجمه گوگل]در قوی ترین حالت، تمایلات جنسی در ازدواج مقدس تنها به عنوان بخشی ضروری از تولید مثل توجیه می شد
[ترجمه ترگمان]در اوج قدرت جنسی، تمایلات جنسی در زندگی مقدس تنها به عنوان بخشی ضروری از تولید مثل، توجیه می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She describes the horrors of matrimony with vivacious comic indignation, dazzling wit and choice of expression, and with breathtaking eloquence.
[ترجمه گوگل]او وحشت های زناشویی را با خشم طنز سرزنده، شوخ طبعی خیره کننده و انتخاب بیان، و با شیوایی نفس گیر توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]او ترس های ازدواج را با شور و هیجان شگفت انگیز و با خلق و خوی dazzling توصیف می کرد و با فصاحت و بلاغت سخنان او را بیان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Your father sloughed off the coils of matrimony soon enough and replaced them with the coils of conspiracy.
[ترجمه گوگل]پدرت به زودی حلقه‌های ازدواج را کنار زد و حلقه‌های توطئه را جایگزین آنها کرد
[ترجمه ترگمان]پدرت به زودی حلقه های ازدواج را از دست داد و آن ها را با حلقه های توطئه عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As for matrimony, Negro marriages were seldom allowed under Southern slavery, and Unmarried motherhood was the imposed and accepted code.
[ترجمه گوگل]در مورد ازدواج، ازدواج سیاهپوستان به ندرت تحت بردگی جنوب مجاز بود و مادری مجرد قانون تحمیلی و پذیرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]در مورد ازدواج، ازدواج های سیاهان به ندرت در دوران بردگی جنوب مجاز شمرده می شد، و مادر مجرد مجرد، قوانین تحمیلی و پذیرفته شده را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Anyway, matrimony carried an added bonus: travel benefits.
[ترجمه گوگل]به هر حال، ازدواج یک امتیاز اضافی داشت: مزایای سفر
[ترجمه ترگمان]به هر حال، ازدواج با مزایای اضافی همراه بود: مزایای سفر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The critical period in matrimony is breakfast time.
[ترجمه گوگل]دوره بحرانی در ازدواج زمان صبحانه است
[ترجمه ترگمان]دوره بحرانی زناشویی، زمان صبحانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Matrimony is responsibility, if you get ready for it, don't try to test.
[ترجمه گوگل]ازدواج یک مسئولیت است، اگر برای آن آماده شدید، سعی نکنید امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]شوهر کردن مسئولیت است، اگر آماده باشی، سعی نکن امتحان کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The marital bed, once the symbol of American matrimony on a par with the diamond ring, the tiered wedding cake and his-and-hers martinis, is threatened with extinction.
[ترجمه گوگل]تخت زناشویی که زمانی نماد ازدواج آمریکایی ها بود که با حلقه الماس، کیک عروسی طبقه بندی شده و مارتینی های او و او برابری می کرد، در معرض خطر انقراض است
[ترجمه ترگمان]بس تر زناشویی، زمانی که نماد ازدواج آمریکایی با حلقه الماس، کیک عروسی ردیفی و his - او martinis، در معرض خطر انقراض قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Is it possible to level out the difference between Oriental and European ideas as regards matrimony?
[ترجمه گوگل]آیا می توان تفاوت بین ایده های شرقی و اروپایی را در رابطه با ازدواج مشخص کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این امکان وجود دارد که تفاوت بین ایده های شرقی و اروپایی در رابطه با ازدواج را مشخص کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. A Women's imagination is very rapid; it jumps from admiration to love, from love to matrimony in a moment. Jane Austen
[ترجمه گوگل]تخیل زنان بسیار سریع است در یک لحظه از تحسین به عشق، از عشق به ازدواج می پرد جین آستن
[ترجمه ترگمان]نیروی تخیل زنان بسیار سریع است؛ از تحسین به عشق، از عشق به ازدواج در یک لحظه، می پرد جین آستین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. But of course, you aren't out to trap me into matrimony, so it is easier for you to be frank.
[ترجمه گوگل]اما مطمئناً، شما نمی‌خواهید مرا در دام ازدواج بیاندازید، بنابراین رک بودن برای شما راحت‌تر است
[ترجمه ترگمان]اما البته، تو خارج از این نیستی که منو وارد ازدواج کنی، واسه همین برات راحت تره که رک و راست باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عروسی (اسم)
marriage, wedding, nuptial, espousal, nuptials, spousal, hymen, matrimony, wedlock

ازدواج (اسم)
match, marriage, spousal, hymen, matrimony

نکاح (اسم)
marriage, matrimony

زناشویی (اسم)
marriage, matrimony, wedlock

انگلیسی به انگلیسی

• rite of marriage; wedding ceremony; state of being married
matrimony is the state of being married; a formal word.

پیشنهاد کاربران

matrimony ( n ) ( m�trəˌmoʊni ) =marriage; the state of being married, e. g. holy matrimony.
matrimony
عروسی، زناشویی
پیوند زناشویی
Married life, ceremony of marriage
زندگی زناشویی

بپرس