mating

/ˈmeɪtɪŋ//ˈmeɪtɪŋ/

جفت گیری، لقاح، جماع

جمله های نمونه

1. mating season
فصل جفت گیری

2. before the mating season, we culled the ewes
پیش از فصل جفتگیری میش ها را دستچین کردیم.

3. whales go south for mating and calving
نهنگان برای جفت گیری و زایمان به جنوب می روند.

4. The male bird performs a sort of mating dance before copulating with the female.
[ترجمه گوگل]پرنده نر قبل از جفت گیری با ماده نوعی رقص جفت گیری انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]این پرنده نر قبل از copulating با زن یک جور رقص جفت گیری را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After mating, the female kills the male.
[ترجمه گوگل]ماده پس از جفت گیری نر را می کشد
[ترجمه ترگمان]بعد از جفت گیری، ماده مرد را می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some animals perform elaborate mating rituals before they copulate.
[ترجمه گوگل]برخی از حیوانات قبل از جفت گیری آیین های مفصلی را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از حیوانات، مراسم جفت گیری استادانه را قبل از copulate انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mating a horse with a donkey produces a mule.
[ترجمه گوگل]جفت گیری اسب با الاغ باعث تولید قاطر می شود
[ترجمه ترگمان]اسبی با الاغ یک قاطر را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In these species mating occurs in early spring and rapid breeding may be an adaptation to avoid predation.
[ترجمه گوگل]در این گونه ها جفت گیری در اوایل بهار اتفاق می افتد و پرورش سریع ممکن است سازگاری برای جلوگیری از شکار باشد
[ترجمه ترگمان]در این جفت گیری گونه ها در اوایل بهار اتفاق می افتد و زاد و ولد سریع ممکن است یک سازگاری باشد تا از شکار اجتناب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mating such sublime styling to the most evocative engine of the era was nothing short of automotive gen us.
[ترجمه گوگل]جفت شدن چنین استایل عالی با خاطره انگیزترین موتور آن دوره چیزی از نسل خودروسازی ما کم نداشت
[ترجمه ترگمان]جفت گیری از این سبک عالی برای the موتوری دوران کوتاه، چیزی جز به چشم گیری ما نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mating takes place at night in shallow pools in dunes and other sandy areas.
[ترجمه گوگل]جفت گیری در شب در استخرهای کم عمق در تپه های شنی و سایر مناطق شنی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]جفتگیری در شب در آبگیرهای کم عمق در تپه های شنی و دیگر مناطق ماسه ای صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To determine our mating system we need to know our natural habitat and our past.
[ترجمه گوگل]برای تعیین سیستم جفت گیری خود باید زیستگاه طبیعی و گذشته خود را بشناسیم
[ترجمه ترگمان]برای تعیین سیستم جفت گیری ما باید سکونت گاه طبیعی خود و گذشته خود را بدانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Following mating, the sperm are stored in special tiny tubules in the female's reproductive tract.
[ترجمه گوگل]پس از جفت گیری، اسپرم ها در لوله های ریز مخصوص در دستگاه تناسلی ماده ذخیره می شوند
[ترجمه ترگمان]بعد از جفت گیری، اسپرم به لوله های کوچک و کوچک در دستگاه تناسلی زن نگهداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was just the mating of two bodies, essential for procreation, but certainly not meant to be enjoyed.
[ترجمه گوگل]این فقط جفت گیری دو بدن بود که برای تولید مثل ضروری بود، اما مطمئناً برای لذت بردن نبود
[ترجمه ترگمان]این تنها جفت گیری دو جسد بود که برای تولید نسل ضروری بود، اما مسلما از آن لذت نمی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was not unusual for topics such as mating to be discussed at the breakfast table despite Cora-Beth's presence!
[ترجمه گوگل]اینکه علیرغم حضور کورا بث، سر میز صبحانه در مورد موضوعاتی مانند جفت گیری بحث شود، غیرعادی نبود!
[ترجمه ترگمان]این موضوع برای موضوعاتی چون جفت گیری در سر میز صبحانه با وجود حضور کورا - بث مورد بحث و بررسی قرار نمی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[علوم دامی] آمیزش، جفتگیری .
[ریاضیات] به هم خوردن، جفت شدن

انگلیسی به انگلیسی

• animal copulation

پیشنهاد کاربران

جفت گیری.
به آمیزش جنسی جانوران به منظور تولید مثل، جفت گیری گفته می شود.
[مهندسی مکانیک][فعل] مونتاژ؛ سوار کردن یک قطعه ی محوری در سوراخ قطعه ی مقابل [صفت] مونتاژی؛ مقابل؛ نرماده؛ قطعه یا عنصری از یک قطعه که برای مونتاژ در نظر گرفته شده است. مثال: ( mating part ) قطعه ی مونتاژی؛ قطعه ی مقابل
mating
داد وستد، تبادل، رابطه، اتصال، جفت کردن، جفت سازی، پیوستن، ادغام، ترکیب، تلفیق، به هم بستن، به هم وصل کردن
همسریابی
دوست یابی
جفت یابی
ازدواج
زوجیت
mating ( علوم سلامت )
واژه مصوب: جفت یابی
تعریف: فعالیت هایی که جانداران مذکر و مؤنث برای یافتن جفت و تولیدمثل انجام می دهند
در گیاهشناسی برابر واژه تازی لقاح است. که همان گشن گیری یا گشنیدگی پارسی است. بادرود

بپرس