mathematician

/ˌmæθəməˈtɪʃn̩//ˌmæθəməˈtɪʃn̩/

معنی: ریاضی دان، عالم علم ریاضی
معانی دیگر: گزمردان، گزمرشناس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who performs mathematics as a profession.

(2) تعریف: one who is skilled in mathematics.

جمله های نمونه

1. a professed mathematician
کسی که بنابه قول خود ریاضی دان است

2. This untutored mathematician had an obsession with numbers.
[ترجمه گوگل]این ریاضیدان بی‌آموزش وسواس زیادی با اعداد داشت
[ترجمه ترگمان]این ریاضیدان تعلیم نیافته یک وسواس با اعداد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No mathematician is infallible; he may make mistakes, but he must not hedge.
[ترجمه گوگل]هیچ ریاضی دانی خطاناپذیر نیست او ممکن است اشتباه کند، اما نباید پرچین شود
[ترجمه ترگمان]هیچ ریاضی خطا نیست، ممکن است اشتباه کند، اما نباید از حصار رد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm not a very good mathematician.
[ترجمه گوگل]من خیلی ریاضیدان خوبی نیستم
[ترجمه ترگمان]من ریاضیدان خیلی خوبی نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hermite was a distinguished mathematician who was well-known for his generosity to younger men.
[ترجمه گوگل]هرمیت یک ریاضیدان برجسته بود که به دلیل سخاوتش نسبت به مردان جوان شهرت داشت
[ترجمه ترگمان]Hermite ریاضیدان برجسته ای بود که به خاطر سخاوت او نسبت به مردان جوان مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most people see only the line, but the mathematician can see the points.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم فقط خط را می بینند، اما ریاضیدان می تواند نقاط را ببیند
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم فقط خط را می بینند، اما ریاضیدان می تواند نقاط را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A capable mathematician and astronomer, he compiled detailed planetary tables for astrological use.
[ترجمه گوگل]او که یک ریاضیدان و ستاره شناس تواناست، جداول سیاره ای دقیق را برای استفاده در طالع بینی جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]او ریاضیدان و ستاره شناس توانا بود و جداول detailed برای استفاده از طالع بینی نجومی جمع آوری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a mathematician, Bertrand Russell pointed out that while there were two nuclear powers, only those two powers could quarrel.
[ترجمه گوگل]برتراند راسل به عنوان یک ریاضیدان به این نکته اشاره کرد که در حالی که دو قدرت هسته ای وجود دارد، تنها آن دو قدرت می توانند با هم نزاع کنند
[ترجمه ترگمان]برتراند راسل به عنوان یک ریاضیدان اشاره کرد که در حالی که دو قدرت هسته ای وجود دارد، تنها آن دو قدرت ممکن است با هم نزاع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A fractal description originally developed by mathematician Michael Barnsley, has been adapted to digitally sampled audio.
[ترجمه گوگل]یک توصیف فراکتالی که در اصل توسط ریاضیدان مایکل بارنسلی ایجاد شده بود، با صدای نمونه دیجیتالی اقتباس شده است
[ترجمه ترگمان]یک توصیف مقطعی که توسط مایکل Barnsley، ریاضیدان، توسعه داده شده است، برگرفته از نوارهای ضبط شده دیجیتالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Or a young mathematician can be prompted to list different combinations of numbers that, when added, total the number
[ترجمه گوگل]یا می توان از یک ریاضیدان جوان خواسته شد که ترکیبات مختلفی از اعداد را فهرست کند که با افزودن آنها، مجموع اعداد است
[ترجمه ترگمان]یا یک ریاضیدان جوان را می توان به لیست ترکیبات مختلف اعداد اضافه کرد که وقتی اضافه شد، تعداد کل تعداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I have hardly ever known a mathematician who was capable of reasoning. Plato
[ترجمه گوگل]من به ندرت ریاضی دانی را می شناسم که توانایی استدلال داشته باشد افلاطون
[ترجمه ترگمان]من تا به حال یک ریاضیدان را ندیده ام که توانایی استدلال داشته باشد افلاطون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mary became a painter, Grace a mathematician.
[ترجمه گوگل]مری نقاش شد، گریس ریاضیدان
[ترجمه ترگمان]مری نقاش شد، گریس ریاضیدان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A mathematician, he and his care manager drew up a list of 12 unmet needs.
[ترجمه گوگل]او یک ریاضیدان و مدیر مراقبتش فهرستی از 12 نیاز برآورده نشده را تهیه کردند
[ترجمه ترگمان]یک ریاضیدان، او و مدیر مراقبت او لیستی از ۱۲ نیازهای برآورده نشده را تهیه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, once upon a time the mathematician was a child too.
[ترجمه گوگل]با این حال، روزی روزگاری ریاضیدان نیز کودک بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، زمانی که ریاضی دان بود، ریاضیدان هم یک کودک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریاضی دان (اسم)
mathematician

عالم علم ریاضی (اسم)
mathematician

تخصصی

[ریاضیات] ریاضیدان، ریاضی دان

انگلیسی به انگلیسی

• one who is an expert in the science of mathematics
a mathematician studies problems involving numbers and calculations.

پیشنهاد کاربران

ریاضی دان . برای مثال
Maryam mirzakhani is mathematician
مریم میرزاخانی ریاضیدان است
ریاضیدان
مثال:
a congress of mathematicians
یک همایش و کنگرة از ریاضی دانها
Today, my sister, a mathematician, says that whatever you do, I will do the same
I understood what he meant. I paused.
She was very sure, of course, it has not been like this for my aunt until now.
...
[مشاهده متن کامل]

I tell you, your sister should be my first and last priority in peace
We are not going to refer Tahir's case to a person
امروز خواهرم ریاضی دان میگه تو هر کاری بکنی منم همون کارو میکنم
منظورش رو فهمیدم مکث کردم میگه تو نیای من که با تو میام از قبل بهت گفتم با کسی ازدواج کن که داداشی داشته باشه
خیلی مطمئن بود البته تا حالا برای عمه ام اینجوری نبود اگه دیدید که گردن مامان شما رو گرفته و با مکث و زبون ریختن داره بوسش میکنه بدونین داره طاهر رو میخواد
من بهت بگم در اولویت اول و اخر با صلح شما باید خواهرم باشه
داداشت طاهر رو قرار نیست به شخصی حواله کنیم
ریاضیش هم خوب هست

ریاضیدان. علم دانایی ریاضی
ریاضی دان

بپرس