maternity

/məˈtɜːrnəti//məˈtɜːnɪti/

معنی: مادری، زایشگاه
معانی دیگر: آبستنی، حاملگی، زایمان، وابسته به آبستنی یا زایمان، مادر بودن، وابسته به مادر و مادری، ویژگی های مادرانه، مادرواری، مادرسانی، (بیمارستان) بخش زایمان، وابسته به زایمان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state of being a mother; motherhood.

- Maternity had changed her; she had become less selfish and more responsible.
[ترجمه گوگل] زایمان او را تغییر داده بود او کمتر خودخواه و مسئولیت پذیرتر شده بود
[ترجمه ترگمان] Maternity او را عوض کرده بود، کم تر خودخواه و more شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the qualities or characteristics associated with a mother; motherliness.

- Though physically attractive, there was a maternity about the woman that was unsettling to him.
[ترجمه گوگل] اگرچه از نظر جسمی جذاب بود، اما مادری در مورد زن برای او ناراحت کننده بود
[ترجمه ترگمان] هر چند که از نظر فیزیکی جذاب بود، در مورد زنی که او را ناراحت کرده بود، وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to the period during which a woman is pregnant with and gives birth to a child.

- maternity clothes
[ترجمه گوگل] لباس های حاملگی
[ترجمه ترگمان] لباس حاملگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- maternity care
[ترجمه گوگل] مراقبت های زایمان
[ترجمه ترگمان] مراقبت های مادران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a hospital maternity ward
[ترجمه گوگل] یک زایشگاه بیمارستان
[ترجمه ترگمان] بخش زایمان بیمارستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. maternity dress
پیراهن آبستنی

2. maternity leave
مرخصی آبستنی

3. maternity ward
بخش زایمان

4. the maternity ward of a hospital
بخش زایمان بیمارستان

5. The contract gives a female executive maternity leave rights.
[ترجمه احسان] در این قرارداد برای خانمها ( آن خانم ) حق مرخصی اجباری زایمان داده شده است.
|
[ترجمه گوگل]این قرارداد به یک مجری زن حقوق مرخصی زایمان می دهد
[ترجمه ترگمان]این قرارداد به یک زن اجرایی زن حق مرخصی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gynaecologists at Aberdeen Maternity Hospital have successfully used the drug on 60 women.
[ترجمه گوگل]متخصصان زنان در بیمارستان زایشگاه آبردین با موفقیت از این دارو بر روی 60 زن استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]Gynaecologists در بیمارستان مادران آبردین با موفقیت از این دارو در ۶۰ زن استفاده کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her going on maternity leave will create a temporary vacancy.
[ترجمه گوگل]رفتن او به مرخصی زایمان یک جای خالی موقت ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]رفتن او به مرخصی زایمان، یک جای خالی موقتی را ایجاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Are you eligible for early retirement/maternity leave?
[ترجمه گوگل]آیا واجد شرایط بازنشستگی پیش از موعد / مرخصی زایمان هستید؟
[ترجمه ترگمان]آیا برای مرخصی زودهنگام یا مرخصی زایمان واجد شرایط هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She spent five days in the maternity ward.
[ترجمه گوگل]او پنج روز را در زایشگاه گذراند
[ترجمه ترگمان]پنج روز را در بخش زایشگاه می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She works in the hospital's maternity wing.
[ترجمه گوگل]او در بخش زایمان بیمارستان کار می کند
[ترجمه ترگمان]او در بخش زایمان بیمارستان کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Larger corporations are setting the trend for better maternity benefits.
[ترجمه گوگل]شرکت‌های بزرگ‌تر در حال تنظیم روند برای مزایای بهتر زایمان هستند
[ترجمه ترگمان]شرکت های بزرگ تر در حال ایجاد گرایش برای منافع مادری بهتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Toronto hospital maternity wards were filled to capacity.
[ترجمه گوگل]ظرفیت بخش های زایمان بیمارستان تورنتو تکمیل شد
[ترجمه ترگمان]بخش های زایمان بیمارستان تورنتو پر از ظرفیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For all maternity clothing retailers, most above-the-line promotion is conducted through focused sources such as mother and baby magazines.
[ترجمه گوگل]برای همه خرده فروشان لباس بارداری، بیشتر تبلیغات فوق العاده از طریق منابع متمرکز مانند مجلات مادر و نوزاد انجام می شود
[ترجمه ترگمان]برای همه خرده فروشان پوشاک مادران، تبلیغات بیش از حد از طریق منابع متمرکز نظیر مجلات مادر و کودک انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To qualify for maternity leave you must have worked for the same employer for two years.
[ترجمه گوگل]برای واجد شرایط بودن برای مرخصی زایمان باید دو سال برای همان کارفرما کار کرده باشید
[ترجمه ترگمان]برای واجد شرایط بودن برای زایمان، شما باید مدت دو سال برای یک کارفرما کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She's been given sick / compassionate / maternity leave.
[ترجمه گوگل]مرخصی استعلاجی / دلسوزانه / زایمان به او داده شده است
[ترجمه ترگمان]او مرخصی استعلاجی \/ مرخصی زایمان به او داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مادری (اسم)
maternity, motherhood

زایشگاه (اسم)
maternity

انگلیسی به انگلیسی

• motherhood, motherliness
of or pertaining to childbirth, designed for wear during pregnancy
maternity is used to describe things relating to pregnancy and birth.

پیشنهاد کاربران

■ Maternity ■ : مربوط به زایمان و دوره بارداری - مادری ( adj )
Maternity dress : لبلس حاملگی
در مقابل maternal واژه ی paternal را داریم مثل
Maternal aunt : خاله
Paternal aunt : عمه
Maternal uncle : دایی
...
[مشاهده متن کامل]

Paternal uncle : عمو
Maternal cousins : بچه های خاله و دایی
Paternal cousins : بچه های عمه و عمو
■ Monastery ■ : محل اجتماع و خواب راهب های مرد که در مقابلش Convent میاد که نسخه زنانش هست
■ Mandatory ■ : الزامی - اجبازی - بایدی ( adj )
Our presence is mandatory : حضورمون اجباریه
- Voting is not mandatory. رأی دادن اجباری نیست.
- a mandatory waiting period of six months یک دوره ی انتظار اجباری شش ماهه
■ Monetary ■ : پولی ( adj )
- monetary control نظارت بر پول
- monetary policy سیاست پولی
■ Mortuary ■ :
[Noun] سردخانه - مرده شور خونه/که بهش morgue هم میگن که morgue بیشتر بکار میره
[Adjective] که قبل اسم میاد و معنیش میشه مربوط به خاک سپاری و مرده و این داستانا
Usage: always used before a noun
formal : of or relating to death or burial
mortuary ceremonies/customs/rituals
متردافش funerary عست به معنای ترحیمی که از funeral میادش
Mortuary customs = burial customs

✔️ ( مربوط به ) زایمان و مادری و مادر شدن
1 ) She's on maternity leave
( maternal leave )
این خانم در مرخصی زایمان است
2 ) Sylvia's on maternity leave
3 ) The job is a temporary, six - month maternity leave cover
...
[مشاهده متن کامل]

4 ) The company didn't like the fact that I'd taken maternity leave

Maternity مربوط به دوران حاملگی و بچه در شکم داشتن ،
Maternity , مربوط به دوران مادری و مادر شدن .
Maternity dress , لباس دوران حاملگی
Maternity leave , مرخصی دوران قبل و بعد از زایمان
Maternity benefit , مزایایی که یک زن حامله کارمند در دوران بارداری داره ، مثل بیمه پزشکی ،
...
[مشاهده متن کامل]

Maternity pay, پولی که یک زن حامله در دوران قبل و بعد از زایمان ( که مرخصی گرفته است ) ( برای زنی که شاغل است . ) دریافت میکند

بپرس