صفت ( adjective )
مشتقات: maternalistic (adj.), maternally (adv.), maternalism (n.)
مشتقات: maternalistic (adj.), maternally (adv.), maternalism (n.)
• (1) تعریف: of, relating to, or characteristic of a mother.
• مترادف: motherly
• مشابه: mother, nurturing, parental
• مترادف: motherly
• مشابه: mother, nurturing, parental
- Maternal behavior comes naturally to these animals.
[ترجمه مهسا] رفتار مادرانه در ذات این حیوانات است.|
[ترجمه گوگل] رفتار مادر به طور طبیعی برای این حیوانات رخ می دهد[ترجمه ترگمان] رفتار مادر طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She felt maternal love for all her children.
[ترجمه گوگل] او نسبت به همه فرزندانش عشق مادری را احساس می کرد
[ترجمه ترگمان] نسبت به همه فرزندانش عشق مادرانه احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نسبت به همه فرزندانش عشق مادرانه احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Sadly for the young man, her feelings for him were more maternal than romantic.
[ترجمه A.A] متاسفانه برای مردجوان احساسات آن زن نسبت به او بیشتر مادرانه بود تا عاشقانه|
[ترجمه گوگل] متأسفانه برای مرد جوان، احساسات او نسبت به او بیشتر مادرانه بود تا عاشقانه[ترجمه ترگمان] متاسفانه نسبت به جوان، احساساتش نسبت به او بیش از رمانتیک بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: related on the mother's side of the family.
• مترادف: matrilineal
• مترادف: matrilineal
- My maternal grandmother is much older than my father's mother.
[ترجمه گوگل] مادربزرگ مادری من خیلی بزرگتر از مادر پدرم است
[ترجمه ترگمان] مادر مادر من خیلی از مادر پدرم بزرگ تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مادر مادر من خیلی از مادر پدرم بزرگ تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید