🔸 **معادل فارسی در این بافت:**
نقش مؤثر / نقش تعیین کننده / نقش ملموس و واقعی
در زبان محاوره ای:
نقش جدی، نقش حسابی، تأثیر واقعی داشتن
- - -
🔸 **تعریف ها در کانتکست رسمی یا تحلیلی:**
... [مشاهده متن کامل]
1. ( تحلیلی – سازمانی ) :
نقشی که تأثیر واقعی، قابل سنجش، یا تعیین کننده در نتیجه یا فرآیند دارد—not symbolic or minor
مثال:
She played a material role in the success of the negotiations.
نقش مؤثری در موفقیت مذاکرات داشت.
2. ( حقوقی – قضایی ) :
نقشی که در تصمیم گیری یا نتیجه ی قانونی اهمیت دارد و نمی توان آن را نادیده گرفت
مثال:
The witness had no material role in the case.
شاهد نقش تعیین کننده ای در پرونده نداشت.
3. ( نظامی – تاریخی ) :
نقشی که در عملیات، تجهیز، یا تصمیم گیری نظامی تأثیر واقعی و عملی دارد
مثال:
The fleet played a material role in securing the coastline.
ناوگان نقش مؤثری در تأمین امنیت ساحل ایفا کرد.
- - -
🔸 **مترادف ها:**
significant role – decisive role – active role – substantial role – concrete contribution – impactful role
نقش مؤثر / نقش تعیین کننده / نقش ملموس و واقعی
در زبان محاوره ای:
نقش جدی، نقش حسابی، تأثیر واقعی داشتن
- - -
🔸 **تعریف ها در کانتکست رسمی یا تحلیلی:**
... [مشاهده متن کامل]
1. ( تحلیلی – سازمانی ) :
نقشی که تأثیر واقعی، قابل سنجش، یا تعیین کننده در نتیجه یا فرآیند دارد—not symbolic or minor
مثال:
نقش مؤثری در موفقیت مذاکرات داشت.
2. ( حقوقی – قضایی ) :
نقشی که در تصمیم گیری یا نتیجه ی قانونی اهمیت دارد و نمی توان آن را نادیده گرفت
مثال:
شاهد نقش تعیین کننده ای در پرونده نداشت.
3. ( نظامی – تاریخی ) :
نقشی که در عملیات، تجهیز، یا تصمیم گیری نظامی تأثیر واقعی و عملی دارد
مثال:
ناوگان نقش مؤثری در تأمین امنیت ساحل ایفا کرد.
- - -
🔸 **مترادف ها:**