material

/məˈtɪriəl//məˈtɪərɪəl/

معنی: ماده، جسم، جنس، جسمی، مادی، اصولی، کلی، مقتضی، اساسی، جسمانی
معانی دیگر: مطلب، اطلاعات، داده ها، پارچه، قماش، (جمع) لوازم، نیازمندی ها، نیازگان، مصالح، مادی (دارای ماده)، تنی، بدنی، شهوانی، جنسی، دنیوی (دربرابر: اخروی)، دهری، این جهانی، مهم، مربوط، (حقوق) سرنوشت ساز (تعیین کننده نتیجه ی دادرسی و غیره)، راحت طلب، تجمل پرست، پول دوست، گنج پرست، مربوط به مال و مادیات، دانگانه، عمده، مناسب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: anything used for constructing or making something else.
مترادف: stuff
مشابه: component, constituent, ingredient, matter, medium, raw material, substance

- Materials such as limestone, marble, and glass were used in vast amounts to build the cathedral.
[ترجمه گوگل] برای ساخت کلیسای جامع از مصالحی مانند سنگ آهک، سنگ مرمر و شیشه استفاده شده است
[ترجمه ترگمان] مواد مانند سنگ آهک، مرمر و شیشه در مقادیر وسیعی برای ساخت کلیسا استفاده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A lot of the material purchased for the construction project was never used.
[ترجمه گوگل] بسیاری از مواد خریداری شده برای پروژه ساخت و ساز هرگز استفاده نشد
[ترجمه ترگمان] مقدار زیادی از مواد خریداری شده برای پروژه ساخت وساز هرگز مورد استفاده قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: cloth or fabric.
مترادف: cloth, fabric, textile
مشابه: piece goods, tapestry, yard goods

- She's bought all the material to make her wedding dress.
[ترجمه گوگل] او همه وسایل را برای درست کردن لباس عروسش خریده است
[ترجمه ترگمان] او تمام مواد لازم را برای تهیه لباس عروسی خریداری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any group of ideas, sources, data, or the like that can be used to create a larger work.
مترادف: data, documentation, fodder, statistics
مشابه: information, notes, raw material

- She gathered material for her novel by reading newspapers from the 1920s.
[ترجمه گوگل] او با خواندن روزنامه های دهه 1920 مطالبی را برای رمانش جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان] او با خواندن روزنامه از دهه ۱۹۲۰، مطالبی را برای رمان او جمع آوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: important or relevant.
مترادف: important, significant, substantial, substantive
متضاد: immaterial, irrelevant
مشابه: concrete, consequential, pertinent, profound, relevant, vital, weighty

- The constant presence of loved ones made a material difference in the patient's recovery.
[ترجمه گوگل] حضور همیشگی عزیزان در بهبودی بیمار تفاوت مادی داشت
[ترجمه ترگمان] حضور مداوم عزیزان، تفاوت مادی را در بهبودی بیمار ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or pertaining to the physical or tangible.
مترادف: corporeal, earthly, physical, secular, temporal, worldly
متضاد: immaterial, intangible, nonmaterial, spiritual
مشابه: carnal, concrete, mundane, palpable, phenomenal, substantive, tangible, terrestrial

- A priest must be concerned with both the material and the spiritual realms in order to be of service.
[ترجمه گوگل] یک کشیش باید هم به عرصه مادی و هم به قلمرو معنوی توجه داشته باشد تا بتواند خدمت کند
[ترجمه ترگمان] یک کشیش باید هم به مادی و هم قلمرو روحانی مربوط باشد تا بتواند خدمت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in law, relevant to the issues of a case.
مشابه: evidential, pertinent, relevant, to the point

- The witness held back information that was material to the case.
[ترجمه گوگل] شاهد اطلاعاتی را که برای پرونده مهم بود، پنهان کرد
[ترجمه ترگمان] شاهد اطلاعات مربوط به این پرونده را بر عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. material and spiritual forces
نیروهای مادی و معنوی

2. material comforts
راحتی های جسمانی

3. material objects
چیزهای مادی

4. material pleasures
لذت های جسمی

5. material possession
مال دنیا

6. material salvaged from crashed airplanes
موادی که از هواپیماهای سقوط کرده بدست آمده است

7. material success
کامیابی در این جهان

8. a material difference
تفاوت اساسی

9. a material that absorbs sound
ماده ای که صدا را جذب می کند.

10. a material witness
شاهدی که گواهی او سرنوشت ساز است

11. ablative material on the rocket nose cone
ماده ی فرسایش پذیر در دماغه ی موشک

12. dress material
پارچه ی لباسی

13. isotropic material
ماده ی همسانگرد

14. stretch material
پارچه ی کشدار

15. the material aspects of being
جنبه های مادی وجود

16. the material nature of fire
ماهیت مادی آتش

17. the material world
جهان مادی

18. this material does not pigment well
این ماده خوب رنگ به خود نمی گیرد.

19. this material doesn't iron well
این پارچه خوب اتو نمی شود (اتو برنمی دارد).

20. this material keeps the body warm by entrapping air
این پارچه با نگهداشتن هوا در خود بدن را گرم نگه می دارد.

21. processing waste material
فرایند کردن مواد زاید

22. this dress material will wear for years
این پارچه ی پیراهنی سال ها دوام خواهد داشت.

23. this silk material creases easily
این پارچه ی ابریشمی زود چروک می شود.

24. to ribbon material for bandages
برای زخم بندی پارچه را نوار کردن

25. to transcend material existence
فرا سوی وجود مادی رفتن

26. a dark hard material
یک ماده ی سخت و سیاه

27. is this point material to your argument?
آیا این نکته به استدلال شما ربطی دارد؟

28. made of ersatz material
ساخته شده از مواد مصنوعی

29. plenty of illustrative material is to be found in the book
کتاب حاوی مطالب توضیحی زیادی است.

30. blunt scissors jag the material
قیچی کند پارچه را بریده بریده می کند.

31. he is gathering new material for his novel
او مشغول گردآوری مطالب تازه ای برای رمان خود می باشد.

32. he is not officer material
او به درد افسری ارتش نمی خورد.

33. iron is the main material in making cars
در ساختن اتومبیل آهن ماده ی اصلی است.

34. the toughness of this material adapts it for many uses
این پارچه به خاطر استحکامی که دارد به درد کارهای زیادی می خورد.

35. actually, much of the nutritive material was refined out of the food
بخش عمده ی مواد مغذی عملا از غذا بیرون آورده می شود.

36. despite the great temperature, the material remained constitutionally the same
علیرغم حرارت زیاد،ماده از نظر ساختمانی بدون تغییر باقی ماند.

37. it is made of woolen material
از پارچه ی پشمی ساخته شده است.

38. the exaltation of money and material success in today's world
والاپنداری پول و موفقیت مادی در جهان امروز

39. before writing you must verify your material
پیش از نگارش باید صحت و سقم مطالب خود را معلوم کنی.

40. the scheme of things in the material world
نظام چیزها در جهان مادی

41. his speech was padded out with irrelevant material
نطق او پر از مطالب نامربوط بود.

42. the enemy lost heavily in officers, men, and material
تلفات دشمن از نظر افسر،سرباز و مهمات سنگین بود.

43. the students were given a heavy dose of dry, theoretical material
به شاگردان مقدار زیادی مواد درسی خشک و نظری می دادند.

مترادف ها

ماده (اسم)
abscess, article, material, matter, female, substance, stuff, point, clause, provision, paragraph, res, woman, metal

جسم (اسم)
material, matter, substance, bulk, flesh, body, corporality, corpus, corporeity, metal

جنس (اسم)
breed, material, substance, stuff, kind, stamp, brand, mettle, commodity, ware, genre, gender, genus

جسمی (صفت)
material, carnal, substantial, corporal, somatic, corporeal

مادی (صفت)
material, physical, somatic, corporeal, earthen, materialist, worldly, idiographic

اصولی (صفت)
material, doctrinaire, principled, normative, systematic

کلی (صفت)
material, total, general, universal, generic, generalized

مقتضی (صفت)
appropriate, fit, suitable, material, meet, just, advisable, due, expedient, exigible

اساسی (صفت)
basic, material, net, ground, essential, organic, pivotal, basal, fundamental, substantial, vital, basilar, cardinal, earthshaking, meaty, primordial

جسمانی (صفت)
material, sensual, carnal, bodily, physical, corporeal, temporal, earthen, worldly

تخصصی

[حسابداری] با اهمیت،مواد ومصالح
[سینما] دستمایه - جنس / فیلم خام / مصالح
[برق و الکترونیک] ماده
[صنایع غذایی] مادی، جسمانی، مهم، عمده، کلی، جسمی، اساسی، اصولی ،
[فوتبال] ماده-جنس
[صنعت] ماده، جنس
[حقوق] مهم، معتبر، اساسی، ذیربط، عمده، ماده، مادی
[نساجی] ماده - مادی - پارچه - ماده اولیه - جنس - کالا - مصالح
[ریاضیات] ماده، مادی، مطلب، موضوع، مواد اولیه، مصالح، جنس، مواد خام، مواد
[آب و خاک] مصالح، ماده، جسم

انگلیسی به انگلیسی

• substance, matter, stuff of which something is made; fabric, cloth; equipment and supplies needed for an activity; information gathered for a book or research project
physical, bodily; related to bodily comfort; substantial; tangible; important, essential, relevant; of or pertaining to matter
a material is a solid substance.
material is cloth.
materials are the equipment or things that you need for a particular activity.
ideas or information that are used as a basis for a book, play, or film can be referred to as material.
material things are related to possessions or money, rather than to more abstract things.

پیشنهاد کاربران

( در متون سینمایی ) راش ها، مواد خام
در علم شیمی و فیزیک، واژه های "ماده" ( material ) و "جوهر" ( substance ) اغلب به جای یکدیگر استفاده می شوند، اما تفاوت های مهمی بین آن ها وجود دارد:
1. **ماده ( Material ) **:
- به مواد فیزیکی اشاره دارد که می توانند برای ساخت اشیاء یا سازه ها استفاده شوند، مانند چوب، فلز، یا پلاستیک.
...
[مشاهده متن کامل]

- مواد معمولاً ترکیبی از چندین جوهر هستند و خواص فیزیکی خاصی دارند که می توان آن ها را مشاهده و اندازه گیری کرد، مانند رنگ، بافت، چگالی و رسانایی.
2. **جوهر ( Substance ) **:
- به بلوک های سازنده اصلی ماده اشاره دارد، مانند اتم ها و مولکول ها.
- جوهرها دارای ترکیب شیمیایی خاص و خواص متمایزی هستند که ماهیت آن ها را تعریف می کند.
- جوهرها می توانند به صورت خالص ( مانند آب، نمک، اکسیژن ) یا به صورت ترکیب ( مانند آب شور ) وجود داشته باشند.
به طور خلاصه، مواد/Material از جوهره/Substance ساخته شده اند، اما جوهرها خود به تنهایی مواد نیستند.

مواد اولیه
مواد
مثال: The dress was made of expensive material.
لباس از مواد گران قیمت ساخته شده بود.
مواد؛ پارچه
ماده، کالا، ماتریال، مصالح ساختمان، چیز، جنس، مصالح، مادی، جسمانی، مهم، عمده، کلی، جسمی، اساسی، اصولی، مناسب، مقتضی، مربوط، جسم، علوم مهندسی: مواد، معماری: کالا، قانون فقه: اسناد، روانشناسی: مادی، بازرگانی: مصالح، ورزش: قوا، علوم هوایی: جنس
عمده، اساسی، چشمگیر
مثال:
the obligation to notify the NYSE if any of our executive officers becomes aware of any material non - compliance with any applicable provisions of Section 303A
تعهد به مطلع کردن NYSE، اگر هر یک از مقامات اجرایی ما از هرگونه عدم انطباق چشمگیر با مفاد قابل اجرا بخش "Section 303A" مطلع شوند
...
[مشاهده متن کامل]

سطح اهمیت - IAS1 & IAS8 - سطح اهمیت به اندازه وماهیت حذف یاتحریف بستگی دارد.
فیزیکی
material : مادی
material conditions: شرایط مادی
کارمایه؛ ساختمایه
matter of a product name material

For example in Cyberspace shop we found a ring . the
material of ring is artificial gold
🪙🪙🪙🪙🪙🪙🪙🪙🪙🪙
ماده ی تشکیل دهنده
مطالب
مواد فرهنگی، داده ها ( در باستان شناسی )
مادی/ جسمانی
مهم/مربوط
مناسب
ماده/مصالح
[حسابداری]
اهمیت مند
1. ماده . . . وقتی می خوایم جنس یک چیز رو بگیم
و از مواد تشکیل دهندش صحبت کنیم
2. مادی
پارچه
:Everything is made of matter
. . . ، Like iron ، wood
مواد اولیه، محتوی
منابع درسی
منابع آموزشی
مطالب
اجرام - جرم ها
● پارچه
● ماده
● مطلب، محتوا
مفاد
جنس _مواد
مطالب
many of you as we go throw this material will have many questions
this is a clever way of learning this material
ماده ؛ مادی ؛ محتوا , اطلاعات ؛ مهم ( اطلاعات )
# Uranium is a radioactive material
# Building materials such as concrete
# the material world
# Material wealth never interested her
# These data are the raw material
...
[مشاهده متن کامل]

# These documents contain classified material
# Information that could be material to the inquiry

عناصر
موضوعات، محتوا
۱. ماده
۲. مطلب / اطلاعات
EXAMPLE : Those two shirts are made from the same material
آن دو پیراهن از یک ماده درست شده اند .
دستمایه
خمیرمایه
مواد خام
ماده اولیه
ماده - جنس
دم و دستگاه
Just been working on my material. Joker'2019
فقط تو دم و دستگاه من کار کردی.
- مواد آموزشی
مثل : کتاب، ویدئو، کامپوتر، چارتها، تصاویر، فلش کارت و . . . که باعث تسهیل در امر آموزش و یادگیری میشود .
- مطالب درسی
مواد خام raw materials
مدرک، سند ( علم حقوق )
اهمیت
مادی.
جنس یک شئ
یا اطلاعات مربوط به جنس و کیفیت یک اشیا

Material information
اطلاعات با اهمیت

تحقق ( پیدا کردن )
محقق ( شدن )
واقعی ( شدن ) .
( Material Take Off ( MTO
لیست اقلام و کالاهای مورد نیاز پروژه بر مبنای نقشه ساخت توام با تشریح کیفیت و نوع.
متن یا محتوا
مصالح
جنس
موارد درسی، موضوعات
teachers can explain the material more
slowly to those in small classes.
کالا
مواد
جنس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٧)

بپرس