matchless

/ˈmæt͡ʃləs//ˈmæt͡ʃləs/

معنی: بی همتا
معانی دیگر: بی تا، منحصر به فرد، بی نظیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: matchlessly (adv.), matchlessness (n.)
• : تعریف: being unsurpassed; without peer.
مترادف: incomparable, nonpareil, peerless, unequaled, unparalleled, unrivaled
مشابه: ace, consummate, impeccable, inestimable, invaluable, preeminent, priceless, superlative, unapproachable, unbeatable, unique

- The dancer will be remembered for his matchless elegance of movement.
[ترجمه گوگل] رقصنده به خاطر ظرافت بی همتای حرکتش در خاطره خواهد ماند
[ترجمه ترگمان] این رقاص به خاطر ظرافت بی نظیر حرکت او به خاطر خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: having no match or matches to light a fire.

(2) تعریف: not requiring matches for igniting a fire.

- a matchless stove
[ترجمه گوگل] یک اجاق بی همتا
[ترجمه ترگمان] تنور بزرگی است،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1.
بی همتا

2. this university's film archives is matchless
مجموعه ی فیلم این دانشگاه بی نظیر است.

3. The Savoy provides a matchless hotel experience.
[ترجمه گوگل]Savoy یک تجربه بی نظیر از هتل را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]هتل ساووی یک تجربه هتل بی نظیر را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her matchless beauty is beyond description.
[ترجمه گوگل]زیبایی بی همتای او قابل توصیف نیست
[ترجمه ترگمان]زیبایی بی نظیر او فراتر از توصیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But if you're liked, you get a matchless service.
[ترجمه گوگل]اما اگر مورد پسند واقع شوید، خدمات بی نظیری دریافت خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]اما اگر دوست داشته باشی، خدمت بزرگی می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We were dazzled by the matchless beauty of Antarctica.
[ترجمه گوگل]ما از زیبایی بی بدیل قطب جنوب خیره شده بودیم
[ترجمه ترگمان]ما از زیبایی بی نظیر قطب جنوب خیره شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Grim glory, matchless strength, and the wit to confuse, the charms to transform any invader.
[ترجمه گوگل]شکوه تلخ، قدرت بی همتا، و شوخ طبعی برای گیج کردن، جذابیت برای تغییر هر مهاجم
[ترجمه ترگمان]شکوه طالع نحس، قدرت بی نظیر، و زیرکی برای گیج کردن، the برای تبدیل هر مهاجم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Matchless, they spent the season to good effect, scouring the reserve benches of Swansons Sweet Pickle Albion and their ilk.
[ترجمه گوگل]آنها فصل را به خوبی سپری کردند و نیمکت های ذخیره سوانسونز سوئیت پیکل آلبیون و امثال آنها را سپری کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها فصل را به نحو احسن انجام دادند و نیمکت های reserve of و Albion و ilk را جستجو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In Viktoria Mullova, whose technical perfection combines with matchless interpretative subtlety, they find perhaps their ideal interpreter.
[ترجمه گوگل]در ویکتوریا مولووا، که کمال فنی اش با ظرافت های تفسیری بی همتا ترکیب می شود، شاید مترجم ایده آل خود را پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]در ویکتوریا Mullova، که کمال فنی آن با زیرکی تفسیری بی همتا ترکیب می شود، شاید مفسر ایده آل آن ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The game introduce: Do you own matchless self - confidence to own marksmanship? The challenge is once!
[ترجمه گوگل]معرفی بازی: آیا شما صاحب اعتماد به نفس بی نظیری هستید تا تیراندازی داشته باشید؟ چالش یک بار است!
[ترجمه ترگمان]بازی معرفی: شما اعتماد به نفس بی نظیر خود را نسبت به عکاسی خود دارید؟ این چالش یک بار است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The vase is of matchless workmanship.
[ترجمه گوگل]گلدان بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]این گلدان زیبا و بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His ice dancing performance is matchless.
[ترجمه گوگل]اجرای رقص روی یخ او بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]عملکرد رقص یخی او بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr Mei Lanfang's singing skill is matchless in the world.
[ترجمه گوگل]مهارت خوانندگی آقای Mei Lanfang در جهان بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]مهارت آواز آقای Mei در جهان بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. First high peak and Yan are matchless to mutually see a to smile, also the Zong horse leaves and leaves a sky in breeze to have to jolt head wry laugh over there.
[ترجمه گوگل]اولین قله مرتفع و یان بی همتا هستند تا متقابلاً یک لبخند را ببینند، همچنین اسب زونگ در نسیمی آسمان را ترک می‌کند و مجبور می‌شود سر به خنده‌های خنده‌دار در آنجا تکان دهد
[ترجمه ترگمان]اولین پیک بلند و یان برای دیدن یک لبخند به دو طرف بی نظیر است، هم چنین برگ های اسب Zong برگ را ترک کرده و یک آسمان را در باد ترک می کند تا از خنده روده بر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی همتا (صفت)
unique, unparalleled, incomparable, unrivaled, unbeatable, unmatched, matchless, peerless, nonpareil, unexampled

انگلیسی به انگلیسی

• unmatched, peerless, unbeatable, unsurpassable, incomparable
you use matchless to describe something that is so good that you think nothing else could be as good; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس