1.
قوطی کبریت
2. You put the insect in a matchbox.
[ترجمه گوگل]شما حشره را در جعبه کبریت قرار می دهید
[ترجمه ترگمان]تو اون حشره رو توی قوطی کبریت گذاشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. An old Ford, with straight back and matchbox rear window, laboured up the avenue.
[ترجمه گوگل]یک فورد قدیمی، با پشتی صاف و شیشهی عقب قوطی کبریت، به زحمت از خیابان بالا میرفت
[ترجمه ترگمان]یک فورد کهنه که یک راست به پشت پنجره عقب بود و پنجره عقب را باز کرده بود، در خیابان به کار افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Production of matchbox grips by small businesses lasted for 42 years, from 1911 to 195
[ترجمه گوگل]تولید دستگیره های قوطی کبریت توسط مشاغل کوچک به مدت 42 سال از سال 1911 تا 195 ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]تولید آن با کسب و کاره ای کوچک تا ۴۲ سال طول کشید و از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۵ سانتیمتر به طول انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Fortunately, one match was left a matchbox.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه یک کبریت در قوطی کبریت باقی ماند
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه یک کبریت کبریت را باز گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Even singer Rob Thomas of matchbox twenty - himself no stranger to screaming women - was taken aback.
[ترجمه گوگل]حتی راب توماس خواننده کبریت باکس بیست - که خودش با جیغ زن ها غریبه نیست - غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان]حتی راب توماس از قوطی کبریت بیست و یک - خودش برای جیغ زدن به زنان غریبه نبود - یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. HE was approximately the size of a matchbox.
[ترجمه گوگل]او تقریباً به اندازه یک قوطی کبریت بود
[ترجمه ترگمان]تقریبا به اندازه یک قوطی کبریت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. As a child, I used to keep them in a perforated matchbox under my pillow and listen to them at night.
[ترجمه گوگل]از بچگی آنها را در جعبه کبریت سوراخ دار زیر بالش می گذاشتم و شب ها به آنها گوش می دادم
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه بودم، آن ها را درون جعبه سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ می کردم و شب به آن ها گوش می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Bait will be a piece of crust about half the size of a matchbox, torn from a new loaf.
[ترجمه گوگل]طعمه یک تکه پوسته به اندازه نصف یک قوطی کبریت است که از یک نان جدید کنده شده است
[ترجمه ترگمان]طعمه یک تکه نان به اندازه یک قوطی کبریت است که از یک قرص تازه کنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It's machined to look sort of like a wheel from a Matchbox car.
[ترجمه گوگل]این ماشین طوری ساخته شده است که شبیه چرخی از یک ماشین جعبه کبریت است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شبیه چرخ ماشین بازیت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A burning match can not be put in a matchbox.
[ترجمه گوگل]کبریت سوخته را نمی توان در جعبه کبریت گذاشت
[ترجمه ترگمان]کبریت روشن را نمی توان در جعبه کبریت نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Nothing makes him happier than to find a new matchbox for his collection.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز او را به اندازه یافتن یک جعبه کبریت جدید برای مجموعه اش خوشحال نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز او را خوشحال تر از آن نمی کند که یک قوطی کبریت نو برای کلکسیون او پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Why can we get fire by rubbing a match on the matchbox?
[ترجمه گوگل]چرا با مالیدن کبریت روی قوطی کبریت آتش می گیریم؟
[ترجمه ترگمان]چرا باید با یه قوطی کبریت آتش روشن کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The plane was nearing the ground. Again I saw threads of roads and matchbox - like houses.
[ترجمه گوگل]هواپیما به زمین نزدیک می شد دوباره رشتههایی از جادهها و قوطی کبریت را دیدم - مثل خانهها
[ترجمه ترگمان]هواپیما به زمین نزدیک می شد دوباره نخ های جاده ها و جعبه کبریت را دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید