mastership

/ˈmæstəʃɪp//ˈmɑːstəʃɪp/

معنی: مقام استادی
معانی دیگر: اربابی، آقایی، تسلط، سلطه، چیرگی، مقام حاکم یا ارباب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state of being a master; authority; control.
مشابه: mastery

(2) تعریف: the position, responsibilities, or term of office of a master.

(3) تعریف: the skill, dexterity, or knowledge of a master.
مشابه: mastery

جمله های نمونه

1. For much of his Mastership the stipend paid by the Company actually fell below the far from lavish £10 to only £
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از دوره های کارشناسی ارشد او، کمک هزینه پرداخت شده توسط شرکت در واقع به کمتر از 10 پوند و تنها £ کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از mastership، دست مزد پرداخت شده توسط شرکت در واقع از ۱۰ پوند به فقط ۱۰ پوند کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They could hardly refuse him Mastership now, after he had won the war for them. . .
[ترجمه گوگل]آنها به سختی می توانستند او را در حال حاضر، بعد از اینکه او در جنگ برای آنها پیروز شده بود، رد کنند
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر به زحمت می توانستند او را رد کنند، پس از آن که جنگ برایشان پیروز شد …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He likes the mastership of the universe.
[ترجمه گوگل]او تسلط بر کائنات را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]او استادی عالم را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Attempt to automate mastership settings based on the record ownership and user mastership settings.
[ترجمه گوگل]سعی کنید تنظیمات استادیوم را بر اساس تنظیمات مالکیت رکورد و تسلط کاربر به صورت خودکار انجام دهید
[ترجمه ترگمان]تلاش برای خودکار کردن تنظیمات استادی براساس مالکیت رکورد و تنظیمات mastership کاربر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Implements place is engraved inscriptive principal to studying mastership has the grave port.
[ترجمه گوگل]محل اجرا حک شده است کتیبه ای اصل به تحصیل استادی دارای بندر قبر
[ترجمه ترگمان]جایگاه Implements، principal engraved است که بر روی استادی، بندر اصلی را مطالعه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The initial Task mastership is determined by the default Dev owner, regardless of where the Issue is mastered.
[ترجمه گوگل]تسلط اولیه Task توسط مالک برنامه‌نویس پیش‌فرض تعیین می‌شود، صرفنظر از اینکه مشکل در کجا مسلط شده است
[ترجمه ترگمان]مهارت اولیه به دست صاحب دو مالک اصلی و بدون توجه به جایی که مساله بر روی آن مسلط شده است، تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The size and the mastership of vocabulary greatly affect a speaker's English level.
[ترجمه گوگل]اندازه و تسلط بر واژگان تا حد زیادی بر سطح انگلیسی گوینده تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]اندازه و استادی دایره لغات تا حد زیادی بر سطح انگلیسی سخنگو تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If we are able to learn, it we'll just increase the level of our mastership .
[ترجمه گوگل]اگر بتوانیم یاد بگیریم، فقط سطح تسلط خود را افزایش خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]اگر ما قادر به یادگیری باشیم، تنها سطح مهارت خود را افزایش خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To achieve the goals of building socialism and a harmonious society, the country needs to instill into its citizens' mind such ideas as mastership, right, responsibility, law and morality.
[ترجمه گوگل]برای دستیابی به اهداف ساختن سوسیالیسم و ​​جامعه ای هماهنگ، کشور نیاز دارد تا اندیشه هایی مانند تسلط، حق، مسئولیت، قانون و اخلاق را در ذهن شهروندان خود القا کند
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به اهداف ایجاد سوسیالیسم و یک جامعه هماهنگ، کشور باید در ذهن شهروندان خود چنین ایده هایی را به عنوان استادی، حق، مسئولیت پذیری، قانون و اخلاق القا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In addition to helping establish a role-based change management system, a common workflow can also help address mastership and replication issues in a distributed environment.
[ترجمه گوگل]علاوه بر کمک به ایجاد یک سیستم مدیریت تغییر مبتنی بر نقش، یک گردش کار مشترک همچنین می‌تواند به رفع مشکلات تسلط و تکرار در یک محیط توزیع شده کمک کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر کمک به ایجاد یک سیستم مدیریت تغییر مبتنی بر نقش، یک گردش کار مشترک می تواند به رفع mastership و موارد تکرار در یک محیط توزیعی کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Interpretor is in great demand because the work of interpretation requires mastership of two languages and a vast knowledge of many fields.
[ترجمه گوگل]مترجم تقاضای زیادی دارد زیرا کار ترجمه مستلزم تسلط بر دو زبان و دانش گسترده در بسیاری از زمینه ها است
[ترجمه ترگمان]Interpretor تقاضای زیادی دارد، زیرا کار تفسیر مستلزم مهارت و استادی دو زبان و دانش گسترده بسیاری از زمینه ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They will not be as long as there is this football world mastership and something to buy in the supermarket and these poor minds on the TV-screens faking them that all was fine.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که این استادی دنیای فوتبال و چیزی برای خرید در سوپرمارکت وجود داشته باشد و این ذهن های ضعیف روی صفحه های تلویزیون به آنها جعل می کنند که همه چیز خوب است، وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]آن ها تا زمانی که این دنیای فوتبال در حال افزایش است و چیزی برای خرید در سوپر مارکت وجود ندارد و این ذهن های فقیر بر روی صفحه تلویزیون تظاهر می کنند که همه چیز خوب است، نخواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In now, the bone porcelain be also the symbol of the mastership and position.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، چینی استخوان نیز نمادی از استادی و مقام است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، چینی استخوان نماد مهارت و مهارت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A technique used by master-type devices to request, grant and acknowledge bus mastership .
[ترجمه گوگل]تکنیکی که توسط دستگاه‌های نوع اصلی برای درخواست، اعطا و تأیید استادی اتوبوس استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]تکنیکی برای درخواست، کمک بلاعوض و تایید مهارت مدیریت اتوبوس به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقام استادی (اسم)
professorship, mastership

پیشنهاد کاربران

بپرس