massive

/ˈmæsɪv//ˈmæsɪv/

معنی: بزرگ، عظیم، کلان، حجیم، گنده
معانی دیگر: سترگ، سنگین، گنجا، غول آسا، ستبر، بیش از معمول، بسیار زیاد، زیادوار، همه جانبه، گسترده، وسیع، ژفت، (زمین شناسی) یکپارچه، هم ساخت، شدید و دامنه دار، انبوه وار، (کان شناسی - نامنظم از نظر شکل و گاهی بلورین از نظر ساختمان درونی) نادیسه، فشرده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: massively (adv.), massiveness (n.)
(1) تعریف: consisting of a very large amount or quantity of matter; big and heavy; solid.
مترادف: huge
متضاد: tenuous, wispy
مشابه: bulky, cumbersome, dense, enormous, gargantuan, gigantic, great, heavyweight, hefty, humongous, mountainous, solid, substantial, tremendous

- It is truly amazing that these massive stones were moved without the use of modern machinery.
[ترجمه گوگل] واقعاً شگفت انگیز است که این سنگ های عظیم بدون استفاده از ماشین آلات مدرن جابجا شدند
[ترجمه ترگمان] واقعا شگفت انگیز است که این سنگ های عظیم بدون استفاده از ماشین آلات مدرن جابجا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The fighter had a massive chest.
[ترجمه fateme] جنگنده سینه ستبری داشت.
|
[ترجمه گوگل] جنگنده سینه ای عظیم داشت
[ترجمه ترگمان] اون جنگجو یه سینه گنده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: impressive in size; imposing.
مترادف: monumental, tremendous
متضاد: tiny
مشابه: enormous, gargantuan, gigantic, great, mammoth, mighty, mountainous, prodigious, stupendous, towering

- The building of the bridge was a massive project.
[ترجمه گوگل] ساخت پل پروژه عظیمی بود
[ترجمه ترگمان] ساختمان پل یک پروژه عظیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in medicine, overwhelming or spread throughout the body.

- The man had a massive heart attack.
[ترجمه گوگل] این مرد دچار حمله قلبی شدید شد
[ترجمه ترگمان] اون مرد سکته قلبی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She died from a massive infection.
[ترجمه گوگل] او بر اثر عفونت شدید درگذشت
[ترجمه ترگمان] اون از یه عفونت شدید مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. massive hemorrhage
خون ریزی شدید و گسترده

2. massive retaliation
حمله انتقامی در سطح گسترده،قصاص همگانی

3. massive rock formations
ریختارهای سنگی هم ساخت

4. massive rocks
صخره های سترگ

5. massive sandstones
ماسه سنگ های نادیسه

6. massive statues
مجسمه های غول آسا

7. massive towers
برج های عظیم

8. a massive dose of medicine
مقدار بسیار زیاد دارو (که خورده شده)

9. a massive heart attack
حمله ی قلبی شدید

10. rustam's massive shoulders
شانه های ستبر رستم

11. the country's massive debts
بدهی های زیاد کشور

12. the most massive odor i have ever known
شدیدترین بویی که تابحال به مشامم رسیده است

13. he vanished leaving massive arrears
غیبش زد و دیون نپرداخته ی عظیمی به جا گذاشت.

14. instability caused a massive flight of capital from the country
عدم ثبات باعث فرار سرمایه های هنگفتی از کشور گردید.

15. one of the most massive programs ever submitted to the congress
یکی از جامع ترین برنامه هایی که تاکنون به کنگره تقدیم شده است

16. the sea surged on the massive cliffs
دریا بر صخره های غول آسا می خروشید (فراریز می کرد).

17. He died of a massive brain haemorrhage .
[ترجمه امیررضا محمدی] او به دلیل یک تومور بزرگ مغزی مرد
|
[ترجمه گوگل]او بر اثر خونریزی شدید مغزی درگذشت
[ترجمه ترگمان] اون بخاطر یه تومور مغزی شدید مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We must make massive efforts to improve it.
[ترجمه گوگل]ما باید تلاش های گسترده ای برای بهبود آن انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید تلاش عظیمی برای بهبود آن انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Massive investment is needed to modernise the country's telephone network.
[ترجمه امیررضا محمدی] یک سرمایه گذاری بزرگ برای مدرن کردن اینترنت موبایل کشور لازم است
|
[ترجمه گوگل]برای نوسازی شبکه تلفن کشور به سرمایه گذاری هنگفت نیاز است
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری عظیم برای پیشرفته کردن شبکه تلفن کشور مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A massive exodus of doctors is forcing the government to recruit from abroad.
[ترجمه امیررضا محمدی] مهاجرت بیش از حد پزشکان دولت را مجور به استخدام پزشک از خارج کشور کرد
|
[ترجمه گوگل]مهاجرت گسترده پزشکان، دولت را مجبور به استخدام از خارج می کند
[ترجمه ترگمان]مهاجرت گسترده پزشکان دولت را مجبور می کند تا از خارج استخدام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The temple is supported by massive columns.
[ترجمه گوگل]معبد توسط ستون های عظیم پشتیبانی می شود
[ترجمه ترگمان]این معبد توسط ستون های عظیم پشتیبانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The gorilla had a massive forehead.
[ترجمه گوگل]گوریل پیشانی بزرگی داشت
[ترجمه ترگمان]گوریل پیشانی بلندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The recent economic crisis has led to massive layoffs.
[ترجمه گوگل]بحران اقتصادی اخیر به اخراج گسترده کارکنان منجر شده است
[ترجمه ترگمان]بحران اقتصادی اخیر باعث اخراج انبوه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. She suffered a massive exposure to toxic chemicals.
[ترجمه گوگل]او در معرض مواد شیمیایی سمی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او در معرض مواد شیمیایی سمی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The car was launched with a massive media/advertising blitz, involving newspapers, magazines, television and radio.
[ترجمه گوگل]این خودرو با رسانه‌ای/تبلیغات رسانه‌ای گسترده، شامل روزنامه‌ها، مجلات، تلویزیون و رادیو به بازار عرضه شد
[ترجمه ترگمان]این خودرو با یک حمله تبلیغاتی \/ تبلیغاتی گسترده آغاز شد که شامل روزنامه ها، مجلات، تلویزیون و رادیو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

عظیم (صفت)
great, grand, vast, immense, arrogant, proud, massive, enormous, tremendous, magnificent, glorious, terrific, walloping, whopping

کلان (صفت)
immense, massive, huge, elephantine, galactic

حجیم (صفت)
large, voluminous, massive, huge

گنده (صفت)
massive, huge, lumpish, unwieldy

تخصصی

[عمران و معماری] گرانکوه - ساختمان فشرده
[زمین شناسی] توده ای توده های آذرین درونی که شکل تخت یا ورقه ای ندارند.

انگلیسی به انگلیسی

• enormous, colossal, immense, heavy, solid
something that is massive is extremely large in size, quantity, or extent.

پیشنهاد کاربران

در فیزیک به معنای : جرم دار
a massive particle: یک ذره جرم دار
1. بزرگ. عظیم 2. سنگین. حجیم 3. چشمگیر. برجسته 4. وسیع. گسترده
مثال:
arches supported by massive columns
تاقهای قوسی شکل بوسیله ستونهای بزرگ و عظیم نگهداشته می شد.
ظاهراً در بریتانیاییِ محاوره ای معنی خَفَن هم می دهد.
بزرگ و جامع، حجیم
مثال: The earthquake caused massive destruction.
زلزله تخریب بزرگی ایجاد کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
خونریزی مسیو یعنی خونریزی زیاد
سنگین، حجیم
Massive به معنای بزرگ و معادل انگلیسی آن large and solid یا big and heavy است
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : mass
✅️ اسم ( noun ) : mass
✅️ صفت ( adjective ) : mass / massive
✅️ قید ( adverb ) : massively
adjective
[more massive; most massive]
1 : very large and heavy
◀️The fort had massive walls
◀️massive furniture
◀️the dog's massive head/jaw
◀️stars more massive than the sun
2. a : large in amount or degree
...
[مشاهده متن کامل]

◀️A massive effort will be required to clean up the debris
◀️You can find a massive amount of information on the Internet
◀️The stunt received massive publicity
◀️a massive collection of baseball cards
b : very severe
◀️a massive heart attack
◀️a massive stroke

شدید
مَس.
Massive swelling:تورم خیلی زیاد
masive
واژه ای ایرانی - اوروپایی وَ هَمریشه با :
مَهیب
very serious
وخیم و جدی
Massive trauma
۱ - فیزیکی:سنگین و پرحجم ( چگال )
۲ - معنوی: ( حمله، جنگ و خونریزی، بحث ) سنگین و گسترده
سنگین بواسطه ی شدت حملات یا مباحثه
گسترده بواسطه ی تنوع و دامنه ی حملات یا موضوعات بحث شده
چشمگیر
بزرگ ، عظیم
I found a massive collection of old books on literature in my aunt’s library 🕧
من یک مجموعه ی بزرگ از کتابهای قدیمی در مورد ادبیات در کتابخانه ی عمه ام پیدا کردم

توده
انبوه
غول پیکر، عظیم

انبوه، مفصل
بزرگ، خیلی بزرگ، عظیم
کلان
گنده، حجیم
massive box. سنگین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس