معنی: خون ریزی، کشتار، قتل عام کردنمعانی دیگر: کشتار همگانی، همه کشی، قتل عام، شکست قاطع (به ویژه در مسابقه)، سخت شکست دادن، سخت آسیب رساندن، صدمه ی شدید زدن، کشتار همگانی کردن، همه کشی کردن، کشتار کردن
• (1)تعریف: the indiscriminate killing of a large number of usu. defenseless people or animals. • مترادف: bloodbath, butchery, carnage, slaughter • مشابه: bloodletting, bloodshed, genocide, Holocaust, pogrom, purge
• (2)تعریف: (informal) a decisive defeat, as in a game or sport. • مترادف: shutout • مشابه: defeat, victory
• (1)تعریف: to kill in great numbers, esp. in an indiscriminate and cruel manner. • مترادف: butcher, slaughter • مشابه: annihilate, decimate, eliminate, eradicate, exterminate, liquidate, obliterate
• (2)تعریف: (informal) to defeat by a wide margin, as in a game or sport. • مترادف: annihilate, overwhelm, trounce • مشابه: defeat, smear
جمله های نمونه
1. the massacre of the city's inhabitants by the mongols
کشتار همگانی مردم شهر به دست مغولان
2. the massacre of wild goats has made them extinct
کشتار بزهای وحشی نسل آنها را برانداخته است.
3. the pitiless massacre of the children
قتل عام بی رحمانه ی کودکان
4. the wholesale massacre of civilians
کشتار همگانی غیر نظامیان
5. the pillage and massacre of the town's inhabitants
غارت و قتل عام سکنه ی شهر
6. they didn't just kill soldiers; they rather carried out an indiscriminate massacre of women and children, young and old
آنان فقط سربازان را نکشتند بلکه اقدام به کشتار بلااستثنای زن و بچه و پیر و جوان کردند.
7. Maria lost her 62-year-old mother in the massacre.
[ترجمه گوگل]ماریا مادر 62 ساله خود را در این قتل عام از دست داد [ترجمه ترگمان]ماریا مادر ۶۲ ساله خود را در قتل عام از دست داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. United lost in a 9-0 massacre.
[ترجمه گوگل]یونایتد در یک کشتار 9-0 شکست خورد [ترجمه ترگمان]یونایتد در یک قتل عام ۹ - ۰ شکست خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The massacre was carried out by enemy troops.
[ترجمه گوگل]این کشتار توسط نیروهای دشمن انجام شد [ترجمه ترگمان]این قتل عام توسط سربازان دشمن انجام شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He ordered the massacre of 000 women and children.
[ترجمه گوگل]او دستور کشتار 000 زن و کودک را صادر کرد [ترجمه ترگمان]او دستور داد تا the زن و کودک قتل عام شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The streets were running with blood after the massacre.
[ترجمه Sina] خیابان ها بعد از قتل عام غرق درخون شدند
|
[ترجمه شان] ( جوی ) خون، پس از کشتار همگانی ( قتل عام ) در خیابان ها، روان شد.
|
[ترجمه گوگل]پس از قتل عام خیابان ها پر از خون بود [ترجمه ترگمان]خیابان ها پس از قتل عام با خون جریان داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The game was a 0 - 8 massacre.
[ترجمه گوگل]بازی با نتیجه 0 - 8 به پایان رسید [ترجمه ترگمان]این بازی یک کشتار ۰ - ۸ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The perpetrators of the massacre must be brought to justice as war criminals.
[ترجمه گوگل]عاملان این کشتار باید به عنوان جنایتکاران جنگی محاکمه شوند [ترجمه ترگمان]عاملان این قتل عام باید به عنوان جنایتکاران جنگی به پیشگاه عدالت آورده شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The game was a 100 massacre for our team.
[ترجمه گوگل]بازی برای تیم ما یک قتل عام 100 بود [ترجمه ترگمان]این بازی ۱۰۰ قتل عام برای تیم ما بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He survived the massacre by feigning death.
[ترجمه گوگل]او با تظاهر به مرگ از قتل عام جان سالم به در برد [ترجمه ترگمان]او با تظاهر کردن به مرگ از این قتل عام جان سالم به در برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Is the massacre likely to touch off a new round of violence?
[ترجمه گوگل]آیا این قتل عام احتمالاً دور جدیدی از خشونت را رقم خواهد زد؟ [ترجمه ترگمان]آیا این قتل عام احتمالا دور جدیدی از خشونت را تهدید می کند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• widespread slaughter (of people), bloodshed, extermination; total defeat (colloquial) slaughter, kill a large number of people violently; defeat, destroy (colloquial) a massacre is the killing of many people in a violent and cruel way. count or uncount noun here but can also be used as a verb. e.g. the police had massacred crowds of people.
پیشنهاد کاربران
۱. قتل عام. کشتار ۲. شکست جانانه ۳. قتل عام کردن. کشتار کردن ۴. شکست جانانه دادن به. تار و مار کردن مثال: I had heard warnings of massacres من هشدارهایی از قتل عام ها و کشتارها شنیده بودم.
کشتار
سلاخی، به سلاخی کشیدن
کشت و کشتار
1. کشتن بی رویه و غیرضروری تعداد زیادی از انسان ها یا حیوانات، مانند جنگ های وحشیانه یا آزار و اذیت یا برای انتقام یا غارت. 2. ذبح عمومی افراد یا حیوانات 3. شکست کوبنده، به ویژه. در ورزش
Mass killing
kill large number of people or animals
قتل عام - کشتار دسته جمعی خراب کردن - گند زدن - زیر پا گذاشتن Isis in iraq claims massacre of 1700 soldiers noun 1 : the violent killing of many people [count] a massacre of civilians ... [مشاهده متن کامل]
bloody massacres [noncount] evidence of massacre 2 [count] informal : a game or competition in which one person or team easily defeats another The game turned out to be a complete massacre. verb [ obj] 1 : to violently kill ( a group of people ) : slaughter Hundreds have been massacred in the uprising. 2 informal : to easily defeat ( someone or something ) The other team really massacred us on Saturday. 3 : to do ( something ) very badly : to ruin ( something ) because of lack of skill He really massacred that song.