masked

/ˈmæskt//mɑːskt/

معنی: ماسک زده
معانی دیگر: رخپوش دار، نقاب زده، ماسک دار، چهره پوش دار، نهان، پنهان، مستتر

جمله های نمونه

1. three masked men robbed the bank
سه مرد نقاب دار بانک را زدند.

2. trees masked the white house
درختان،خانه ی سفید را پوشانده بودند.

3. he had masked his hatred
او تنفر خود را نهان کرده بود.

4. the boxes were masked before shipment with tough paper
پیش از ارسال،جعبه ها با کاغذ محکم روکش شده بودند.

5. They were held captive by masked gunmen.
[ترجمه گوگل]آنها توسط افراد مسلح نقابدار به اسارت درآمدند
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط افراد مسلح نقاب دار اسیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There have been reports of a masked man prowling in the neighbourhood.
[ترجمه گوگل]گزارش هایی مبنی بر تردد یک مرد نقابدار در محله وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این حوالی گزارشی از یک مرد نقاب دار دیده می شود که در آن پرسه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He surprised a masked intruder in the kitchen.
[ترجمه گوگل]او یک مزاحم نقابدار در آشپزخانه را غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان]او یک فرد ناشناس را در آشپزخانه غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We're going to a masked ball.
[ترجمه گوگل]ما به یک توپ نقابدار می رویم
[ترجمه ترگمان]ما داریم میریم به یه مجلس رقص با ماسک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the hold-up, a masked youth threatened the bank staff with a gun.
[ترجمه گوگل]در این توقف، یک جوان نقابدار با اسلحه کارکنان بانک را تهدید کرد
[ترجمه ترگمان]در انبار، یک جوان نقاب دار، کارکنان بانک را با اسلحه تهدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Masked youths threw stones and fire-bombs.
[ترجمه گوگل]جوانان نقابدار سنگ و بمب آتشین پرتاب کردند
[ترجمه ترگمان]جوانان نقاب دار به پرتاب سنگ و آتش پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sight of the masked gunman made my blood freeze.
[ترجمه گوگل]با دیدن مرد مسلح نقابدار خونم یخ زد
[ترجمه ترگمان]دیدن مرد مسلح نقاب دار خون مرا متوقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Masked raiders carried out a bank robbery today.
[ترجمه گوگل]مهاجمان نقابدار امروز دست به سرقت از بانک زدند
[ترجمه ترگمان] اونا امروز یه دزدی بانک رو انجام دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Masked robbers broke in, tied him up, and made off with $000.
[ترجمه گوگل]دزدان نقابدار وارد شدند، او را بستند و با 000 دلار فرار کردند
[ترجمه ترگمان]دزدهای ماسک زده وارد شدن و اونو بستن و با ۱۰۰۰ دلار پول در آوردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Suddenly two masked gunmen burst into the shop and demanded all the cash in the till.
[ترجمه گوگل]ناگهان دو مرد مسلح نقابدار وارد مغازه شدند و تمام پول نقد موجود در مغازه را خواستند
[ترجمه ترگمان]ناگهان دو مرد مسلح نقابدار وارد مغازه شدند و همه پول نقد را مطالبه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماسک زده (صفت)
masked

تخصصی

[پلیمر] محافظت شده

انگلیسی به انگلیسی

• disguised, camouflaged, hidden; protected by covering up; covered by a mask; marked by the use of masks (at a ball)
someone who is masked is wearing a mask.

پیشنهاد کاربران

نقابدار. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) مستور. پرده پوش. ( آنندراج ) . که نقاب بر رخ افکنده است تا شناخته نشود. نقاب پوش. که رخ در نقاب نهفته است. ماسک دار :
خورشید وگر نقاب دار است
منقل معشوق برکنار است.
کلیم ( آنندراج ) .

بپرس