married woman

جمله های نمونه

1. Don't miss her. She is a married woman.
[ترجمه گوگل]او را از دست ندهید او یک زن متاهل است
[ترجمه ترگمان]دلت برایش تنگ نمی شود زن شوهرداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A married woman usually bears her husband's surname.
[ترجمه گوگل]زن متاهل معمولاً نام خانوادگی شوهرش را دارد
[ترجمه ترگمان]زن شوهردار معمولا اسم شوهرش را می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He became romantically involved with a married woman.
[ترجمه گوگل]او با یک زن متاهل رابطه عاشقانه ای برقرار کرد
[ترجمه ترگمان]اون با یه زن متاهل رابطه عاشقانه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A young married woman was removed from intensive care during the day and a third patient's condition was unchanged.
[ترجمه گوگل]یک زن جوان متاهل در طول روز از مراقبت های ویژه خارج شد و وضعیت بیمار سوم بدون تغییر بود
[ترجمه ترگمان]یک زن متاهل جوان در طول روز از مراقبت های ویژه برکنار شد و شرایط بیمار سوم تغییر نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How could he when she was still a married woman?
[ترجمه گوگل]چطور می توانست وقتی او هنوز یک زن متاهل بود؟
[ترجمه ترگمان]چطور می تونسته وقتی که هنوز یه زن متاهل باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Matt's involved with a married woman at work.
[ترجمه گوگل]مت در محل کار با یک زن متاهل درگیر است
[ترجمه ترگمان]مت با یه زن متاهل سر کار داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is a married woman of intelligence and maturity with twenty years' experience.
[ترجمه گوگل]او یک زن متاهل با هوش و بلوغ با بیست سال سابقه است
[ترجمه ترگمان]او زنی متاهل از هوش و بلوغ است که بیست سال تجربه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In contrast, if a married woman were unfaithful to her husband she might have to die for Izzat to be restored.
[ترجمه گوگل]در مقابل، اگر زنی متاهل به شوهرش خیانت می کرد، ممکن بود برای بازگرداندن عزت بمیرد
[ترجمه ترگمان]در مقابل، اگر زن شوهردار به شوهرش خیانت کرده باشد، باید به خاطر عزت و آرامش جانش را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A young married woman, supposedly fulfilled by husband and children, confessed the emptiness of her life.
[ترجمه گوگل]یک زن جوان متاهل که ظاهراً توسط شوهر و فرزندان برآورده شده بود، به پوچی زندگی خود اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان]یک زن جوان متاهل که ظاهرا توسط زن و شوهر برآورده شده بود، به پوچی زندگی خود اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the following quote, a young married woman with two children describes the urge to use following detoxification.
[ترجمه گوگل]در نقل قول زیر، یک زن جوان متاهل با دو فرزند، اصرار به استفاده از سم زدایی را شرح می دهد
[ترجمه ترگمان]در نقل قول زیر، یک زن جوان متاهل با دو فرزند نیاز به استفاده از سم زدایی زیر را توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm an older, married woman, and, while I'm in good shape, please don't suggest rollerblading.
[ترجمه گوگل]من یک زن مسن و متاهل هستم، و با وجود اینکه در وضعیت خوبی هستم، لطفاً غلتک زدن را پیشنهاد ندهید
[ترجمه ترگمان]من یک زن بزرگ تر و متاهل هستم، و در حالی که من در شرایط خوبی هستم، خواهش می کنم به rollerblading پیشنهاد نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is a respectable married woman.
[ترجمه گوگل]او یک زن متاهل محترم است
[ترجمه ترگمان]زن شوهردار خیلی محترمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A married woman is styled " Mrs. "
[ترجمه گوگل]یک زن متاهل استایل "خانم" دارد
[ترجمه ترگمان]یک زن متاهل، خانم \"خانم\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Black pantyhose young married woman in guesthouse autodyne sex appeal silk stockings thigh's scenery!
[ترجمه گوگل]جوراب شلواری سیاه زن جوان متاهل در مهمانخانه اتوداین جوراب ابریشم جذاب مناظر ران!
[ترجمه ترگمان]جوراب به لک و زن شوهردار در مهمانسرا لباس ابریشمی و جوراب ابریشمی زنانه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• woman who has a husband

پیشنهاد کاربران

بپرس