اسم ( noun )حالات: marksmen مشتقات: marksmanship (n.)
• : تعریف: a man who shoots a gun skillfully, esp. at a mark or target.
جمله های نمونه
1. a cracker of a marksman
تیرانداز معرکه
2. A good marksman may miss.
[ترجمه محمد] یک تیر انداز خوب ممکن است خطا بزند
|
[ترجمه گوگل]یک تیرانداز خوب ممکن است از دست بدهد [ترجمه ترگمان]یه تیرانداز خوب ممکنه از دست بره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He is noted as a marksman.
[ترجمه گوگل]از او به عنوان یک تیرانداز یاد می شود [ترجمه ترگمان]او به عنوان یک تیرانداز ماهر در نظر گرفته می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. My father was an expert marksman.
[ترجمه گوگل]پدرم تیرانداز ماهر بود [ترجمه ترگمان] پدرم تیرانداز ماهری بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. And the 22-year-old marksman saved his best for last.
[ترجمه گوگل]و تیرانداز 22 ساله تمام تلاش خود را برای آخر حفظ کرد [ترجمه ترگمان]و این تیرانداز ۲۲ ساله نهایت تلاش خود را برای آخرین بار حفظ کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Billy stood there politely, giving the marksman another chance.
[ترجمه گوگل]بیلی مؤدبانه آنجا ایستاد و فرصتی دیگر به تیرانداز داد [ترجمه ترگمان]بیلی با ادب آنجا ایستاده بود و به تیرانداز فرصت دیگری می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A marksman was called in to try and hit the enemy's machine gun post.
[ترجمه گوگل]یک تیرانداز برای تلاش برای ضربه زدن به تیربار دشمن فراخوانده شد [ترجمه ترگمان]یک تیرانداز در حال تلاش برای حمله و برخورد با تیر مسلسل دشمن نامیده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. As an expert marksman who is sponsored by Colt Firearms on tour, he often is.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک تیرانداز خبره که در تور توسط Colt Firearms حمایت می شود، اغلب چنین است [ترجمه ترگمان]او به عنوان یک تیرانداز ماهر که به وسیله کلت سلاح گرم بر روی تور حمایت می شود، اغلب اوقات است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Marksman is one of the basic conditions for reaction speed.
[ترجمه گوگل]نشانه گیر یکی از شرایط اساسی برای سرعت واکنش است [ترجمه ترگمان]Marksman یکی از شرایط اولیه برای سرعت واکنش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It is used as a sniper rifle, designated marksman rifle and several smaller niche areas.
[ترجمه گوگل]از آن به عنوان یک تفنگ تک تیرانداز، تفنگ تیرانداز تعیین شده و چندین منطقه کوچکتر استفاده می شود [ترجمه ترگمان]این تفنگ به عنوان یک تفنگ تک تیرانداز مورد استفاده قرار می گیرد که در تیراندازی به عنوان تفنگ تیرانداز ماهر و چندین منطقه niche کوچک تر استفاده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The marksman trained his sights on the target.
[ترجمه گوگل]تیرانداز دید خود را روی هدف تمرین داد [ترجمه ترگمان]تیرانداز دید خودش رو هدف گرفته [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He is the boldest and best marksman I have ever encountered.
[ترجمه گوگل]او جسورترین و بهترین تیراندازی است که تا به حال با آن روبرو شده ام [ترجمه ترگمان]او شجاع ترین و بهترین تیرانداز است که تا به حال دیده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. City's principal marksman was Joe Harvey who scored seventeen goals.
[ترجمه گوگل]تیرانداز اصلی سیتی جو هاروی بود که هفده گل به ثمر رساند [ترجمه ترگمان]marksman اصلی این شهر، جو هاروی بود که هفده گل به ثمر رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The marksman squeezed off successive rounds and every one told.
[ترجمه گوگل]تیرانداز گلوله های متوالی را فشار داد و هر کدام گفت [ترجمه ترگمان]تیرانداز به سرعت عقب رفت و هر کسی به او گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. As a good marksman, he would do his bit in any fighting.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک تیرانداز خوب، در هر جنگی تلاش می کرد [ترجمه ترگمان]به عنوان یک تیرانداز خوب، او می توانست سهم خود را در هر مبارزه انجام دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تیرانداز ماهر (اسم)
marksman, sharpshooter
نشانه گیر (اسم)
marksman
انگلیسی به انگلیسی
• person who is skillful at shooting at a mark (especially with a pistol or rifle); gunman, rifleman, sharpshooter a marksman is a person who can shoot very accurately.