1. a smile marking happiness
لبخندی به نشانه ی خوشحالی
2. The marking on the road is unclear.
[ترجمه گوگل]علامت گذاری در جاده نامشخص است
[ترجمه ترگمان]مشخص نیست که نشانه گذاری در این جاده مشخص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I didn't enjoy marking those papers and I was glad to be rid of them.
[ترجمه گوگل]من از علامت گذاری آن کاغذها لذت نمی بردم و خوشحال بودم که از شر آنها خلاص شدم
[ترجمه ترگمان]از آن لذت نمی بردم و از اینکه آن ها را از شر آن ها خلاص کنم خوشحال بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He accused his teacher of unfair marking.
[ترجمه گوگل]او معلم خود را به نمره گذاری ناعادلانه متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او معلمش را به دلیل ناعادلانه بودن متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Marking the exam papers was quite a slog.
[ترجمه گوگل]علامتگذاری برگههای امتحانی بسیار مشکل بود
[ترجمه ترگمان]علامت گذاری اوراق امتحانی برای او بسیار دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Simply marking an answer wrong will not help the pupil to get future examples correct.
[ترجمه گوگل]صرفاً علامتگذاری اشتباه به دانشآموز کمکی نمیکند تا مثالهای آینده را درست دریافت کند
[ترجمه ترگمان]به بیان ساده، پاسخ غلط به دانش آموزان کمک نخواهد کرد تا نمونه های آتی را درست دریافت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It's important to be scrupulously fair when marking the final exam paper.
[ترجمه گوگل]این مهم است که در هنگام نمره گذاری برگه امتحان نهایی با دقت عادلانه رفتار کنید
[ترجمه ترگمان]مهم است که در هنگام علامت گذاری آخرین مقاله در آزمون، منصفانه و دقیق عمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He's really just marking time until he's old enough to leave.
[ترجمه گوگل]او واقعاً فقط زمان را مشخص می کند تا به سنی برسد که بتواند آنجا را ترک کند
[ترجمه ترگمان]اون فقط زمان رو تعیین می کنه تا اون به اندازه کافی پیر بشه تا از اینجا بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He was marking essays in his small study.
[ترجمه گوگل]او در مطالعه کوچکش انشاها را علامت گذاری می کرد
[ترجمه ترگمان]مقاله خود را در اتاق مطالعه اش مشخص می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I'm just marking time in this job; I'm hoping to become an actor.
[ترجمه گوگل]من فقط زمان را در این کار مشخص می کنم امیدوارم بازیگر شوم
[ترجمه ترگمان]من فقط زمان را در این شغل تعیین می کنم؛ به این امید هستم که یک بازیگر بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I had a marathon session marking 55 exam papers yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز یک جلسه ماراتن داشتم که 55 برگه امتحانی داشت
[ترجمه ترگمان]من دیروز یک جلسه ماراتن برای بزرگداشت ۵۵ روزنامه امتحان داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She's just marking time until she goes off to university.
[ترجمه گوگل]او فقط برای رفتن به دانشگاه زمان مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]او فقط زمان را تعیین می کند تا اینکه او به دانشگاه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I have to do a lot of marking tonight.
14. She spent the evening marking exam papers.
[ترجمه گوگل]او عصر را صرف علامت زدن برگه های امتحانی کرد
[ترجمه ترگمان]او تمام ساعات روز را برای معاینه روزنامه ها به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید