1. marketable securities
اوراق بهادار قابل خرید و فروش
2. the marketable value of old kashan rugs
ارزش خرید و فروش فرش های قدیمی کاشان
3. furcoats are not marketable in tropical areas
در نواحی حاره ای پالتو خز خریدار ندارد.
4. This is a highly marketable product.
[ترجمه گوگل]این یک محصول بسیار قابل فروش است
[ترجمه ترگمان]این یک محصول بسیار قابل فروش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Stenography is no longer a marketable skill.
[ترجمه گوگل]تنگی نگاری دیگر یک مهارت قابل فروش نیست
[ترجمه ترگمان]stenography دیگه مهارت خاصی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He is British football's most marketable commodity.
[ترجمه گوگل]او بازاری ترین کالای فوتبال انگلیس است
[ترجمه ترگمان]او محبوب ترین محصول فوتبال در انگلستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Marketable securities, accounts receivable, and inventories are continually being converted into cash in the normal course of business.
[ترجمه گوگل]اوراق بهادار قابل فروش، حسابهای دریافتنی و موجودیها به طور مداوم در جریان عادی تجارت به پول نقد تبدیل میشوند
[ترجمه ترگمان]اوراق بهادار، حساب های دریافتنی و موجودی به طور مداوم در جریان عادی کسب وکار تبدیل به پول نقد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Safety also implies that marketable securities will not be subject to excessive market fluctuations due to fluctuations in interest rates.
[ترجمه گوگل]ایمنی همچنین حاکی از آن است که اوراق بهادار قابل فروش به دلیل نوسانات نرخ بهره، در معرض نوسانات بیش از حد بازار قرار نخواهند داشت
[ترجمه ترگمان]همچنین ایمنی به این معنی است که اوراق بهادار در بازار بورس به دلیل نوسانات نرخ بهره مشمول نوسانات بیش از حد بازار نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A benefits package is a very marketable advantage, one that Trope hopes will give them the edge over other independent labels.
[ترجمه گوگل]بسته مزایا یک مزیت بسیار قابل فروش است، مزیتی که Trope امیدوار است آنها را نسبت به سایر برچسب های مستقل برتری دهد
[ترجمه ترگمان]بسته فواید یک مزیت بسیار قابل فروش است، یکی که Trope امیدوار است به آن ها لبه دیگر برچسب های مستقل را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In structuring a marketable securities portfolio, yield is generally considered far less important than safety or liquidity.
[ترجمه گوگل]در ساختار سبد اوراق بهادار قابل فروش، بازده عموماً اهمیت کمتری نسبت به ایمنی یا نقدینگی دارد
[ترجمه ترگمان]در ساختاربندی یک پورتفولیوی اوراق بهادار، بازده به طور کلی مهم تر از امنیت یا نقدینگی در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The excuse that is far more marketable than truth.
[ترجمه گوگل]بهانه ای که به مراتب بیشتر از حقیقت قابل فروش است
[ترجمه ترگمان]بهونه ای که خیلی بیشتر از حقیقت به درد میخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Marketable securities are short-term, high-quality debt instruments that can be easily converted into cash.
[ترجمه گوگل]اوراق بهادار قابل بازار، ابزارهای بدهی کوتاه مدت و با کیفیتی هستند که می توانند به راحتی به پول نقد تبدیل شوند
[ترجمه ترگمان]اوراق بهادار به صورت کوتاه مدت، ابزارهای بدهی با کیفیت بالا هستند که به راحتی می توانند به صورت نقدی تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The distribution of marketable wealth among the population is skewed in favor of a minority.
[ترجمه گوگل]توزیع ثروت قابل فروش در میان جمعیت به نفع یک اقلیت منحرف می شود
[ترجمه ترگمان]توزیع ثروت قابل عرضه در میان مردم به نفع اقلیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We have an idea to develop a talking book, but a marketable product is a long way down the road.
[ترجمه گوگل]ما ایده ای برای توسعه یک کتاب ناطق داریم، اما یک محصول قابل فروش راه درازی در راه است
[ترجمه ترگمان]ما یک ایده داریم که یک کتاب صحبت را توسعه دهیم، اما یک محصول قابل فروش راهی طولانی در پایین جاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید