• : تعریف: to exclude or treat as being of no importance, esp. so as to divert attention from.
جمله های نمونه
1. We've always been marginalized, exploited, and constantly threatened.
[ترجمه گوگل]ما همیشه در حاشیه قرار گرفتهایم، مورد استثمار قرار گرفتهایم و مدام تهدید شدهایم [ترجمه ترگمان]ما همیشه به حاشیه رانده شده ایم، مورد سو استفاده قرار گرفته ایم و دائما در معرض تهدید قرار گرفته ایم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Female employees complained of being marginalized by management.
[ترجمه گوگل]کارمندان زن از به حاشیه رانده شدن توسط مدیریت شکایت داشتند [ترجمه ترگمان]کارمندان زن از اینکه توسط مدیریت به حاشیه رانده شده اند شکایت دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Marginalized people are simply creating their own society, says the retired diplomat.
[ترجمه گوگل]این دیپلمات بازنشسته می گوید که افراد حاشیه نشین به سادگی جامعه خود را ایجاد می کنند [ترجمه ترگمان]این دیپلمات بازنشسته می گوید که Marginalized نفر به سادگی جامعه خود را ایجاد می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Did television marginalize the Alliance and thereby contribute to its failure?
[ترجمه گوگل]آیا تلویزیون اتحاد را به حاشیه برد و در نتیجه به شکست آن کمک کرد؟ [ترجمه ترگمان]آیا تلویزیون اتحاد را به حاشیه رانده و در نتیجه به شکست آن کمک می کند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Navarro's participation also marginalized the remaining left-wing guerrilla forces, who reportedly impeded voting in some towns.
[ترجمه گوگل]مشارکت ناوارو همچنین نیروهای چریکی چپ باقیمانده را به حاشیه راند که بنا بر گزارش ها مانع از رای گیری در برخی شهرها شدند [ترجمه ترگمان]مشارکت شهروندان در حاشیه چپ باقیمانده نیروهای چریکی جناح چپ را که بنا بر گزارش ها از رای دادن در برخی از شهرها سد کرده بودند، به حاشیه رانده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Year after year, the political system further marginalizes average citizens while empowering those with money.
[ترجمه گوگل]سال به سال، نظام سیاسی شهروندان عادی را بیشتر به حاشیه میبرد و در عین حال به افراد دارای پول قدرت میبخشد [ترجمه ترگمان]هر سال پس از سال، نظام سیاسی به طور متوسط شهروندان متوسط را به هنگام قدرت بخشیدن به افراد با پول افزایش می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It misleadingly marginalizes both the centrality of the Church and classicism, the dominant artistic trend of the period.
[ترجمه حسین رضایی] روند های هنری غالب این دوره، به صورت گمراه کننده ای هر دو را به حاشیه میبرد، مرکزیت کلیسا و کلاسیک گرای،
|
[ترجمه گوگل]به طور گمراه کننده ای هم مرکزیت کلیسا و هم کلاسیک گرایی، روند هنری غالب آن دوره را به حاشیه می برد [ترجمه ترگمان]این امر هم بر مرکزیت کلیسای جامع و هم به شیوه کلاسیک، گرایش هنری حاکم بر دوره بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Rationality equals oppression and the silencing of marginalized voices!
[ترجمه حسین رضایی] عقلانیت برابر با ظلم و ساکت کردن صدا های به حاشیه رانده است.
|
[ترجمه گوگل]عقلانیت مساوی است با ظلم و خاموشی صداهای حاشیه ساز! [ترجمه ترگمان]خفگی برابر با ظلم و ستم و خفه کردن صداهای به حاشیه رانده شده! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Don't marginalize the online tools that are available.
[ترجمه گوگل]ابزارهای آنلاین موجود را به حاشیه نبرید [ترجمه ترگمان]ابزارهای آنلاین موجود را به حاشیه نیندازید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This led some in the liberal media to marginalize the entire Tea Party phenomenon as an " astroturfing" sham.
[ترجمه گوگل]این امر باعث شد که برخی از رسانه های لیبرال کل پدیده تی پارتی را به عنوان یک کلاهبرداری "نجومی" به حاشیه ببرند [ترجمه ترگمان]این موضوع باعث شد تا برخی از رسانه ها لیبرال، کل پدیده میهمانی چای را به حاشیه بکشاند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We must not marginalize the poor in our society.
[ترجمه گوگل]ما نباید فقرا را در جامعه خود به حاشیه ببریم [ترجمه ترگمان]نباید در جامعه ما فقیر باشیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The National Assembly passed constitutional amendments to marginalize the Taiwan Provincial Government.
[ترجمه گوگل]مجلس ملی اصلاحات قانون اساسی را برای به حاشیه راندن دولت استانی تایوان تصویب کرد [ترجمه ترگمان]مجلس ملی اصلاحیه های قانون اساسی را تصویب کرد تا دولت استانی تایوان را به حاشیه بکشاند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Instead it will serve mainly to marginalize you - though you may gain a devoted following among a specific subset.
[ترجمه گوگل]درعوض، عمدتاً شما را به حاشیه رانده میکند - اگرچه ممکن است در میان زیرمجموعهای خاص، طرفداران اختصاصی به دست آورید [ترجمه ترگمان]در عوض به طور عمده به حاشیه راندن شما کمک می کند - با این حال ممکن است به دنبال یک زیرمجموعه خاص به دنبال آن باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The effect of this has been to increasingly marginalize the local authority sector.
[ترجمه گوگل]تأثیر این امر به حاشیه راندن فزاینده بخش مقامات محلی بوده است [ترجمه ترگمان]تاثیر این امر به طور فزاینده ای بخش اقتدار محلی را به حاشیه رانده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. My view is students marginalize classes like that.
[ترجمه گوگل]نظر من این است که دانشآموزان کلاسها را به این شکل به حاشیه میبرند [ترجمه ترگمان]دیدگاه من این است که دانش آموزان کلاس ها را به حاشیه بکشاند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• put in a position of secondary importance; keep a person or something away from the center of attention or power; treat as marginal (also marginalise) if someone or something is marginalized, they are made to seem unimportant because of other people or events.
پیشنهاد کاربران
به حاشیه راندن، کنار زدن
( UK usually marginalise ) to treat someone or something as if they are not important رفتار کردن با کسی یا چیزی به شکلی که انگار مهم نیست، نادیده گرفتن کسی یا چیزی Now that English has taken over as the main language, the country's native language has been marginalized. ... [مشاهده متن کامل]
Thousands of Māori gather to tell New Zealand’s government: you cannot marginalise us