marginality

جمله های نمونه

1. They reported feelings of marginality, of being betwixt and between.
[ترجمه گوگل]آنها احساس حاشیه بودن، در میان و بین بودن را گزارش کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها احساسات of را که بین آن ها بین و بین بود گزارش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In its economic aspect, marginality has been dealt with very thoroughly.
[ترجمه گوگل]در بعد اقتصادی، به حاشیه سازی بسیار دقیق پرداخته شده است
[ترجمه ترگمان]در جنبه اقتصادی آن، marginality به طور کامل مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Translation technology is advancing from marginality to centrality-a remarkable characteristic of translation development under current information background.
[ترجمه گوگل]فناوری ترجمه از حاشیه به مرکزیت در حال پیشرفت است - یک ویژگی قابل توجه توسعه ترجمه تحت پیشینه اطلاعات فعلی
[ترجمه ترگمان]فن آوری ترجمه از marginality تا مرکزیت در حال پیشرفت است - مشخصه بارز توسعه ترجمه تحت سابقه اطلاعاتی فعلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A look into the deeper significance of marginality may offer us one way of avoiding this trap in other areas.
[ترجمه گوگل]نگاهی به اهمیت عمیق تر حاشیه ممکن است راهی برای اجتناب از این تله در حوزه های دیگر به ما ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]نگاهی به اهمیت عمیق تر of ممکن است به ما یک راه برای اجتناب از این تله در مناطق دیگر بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the most important element in Marxist analysis of centre-periphery relations is the concept of historical marginality.
[ترجمه گوگل]اما مهمترین عنصر در تحلیل مارکسیستی از روابط مرکز و پیرامون، مفهوم حاشیه گرایی تاریخی است
[ترجمه ترگمان]اما مهم ترین عامل در تحلیل مارکسیستی روابط مرکز - حاشیه ای مفهوم of تاریخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He saw that it was this very racism that was responsible for forcing blacks into positions of marginality.
[ترجمه گوگل]او می‌دید که همین نژادپرستی بود که مسئول وادار کردن سیاه‌پوستان به موقعیت‌های حاشیه‌ای بود
[ترجمه ترگمان]او متوجه شد که این همان نژاد پرستی است که مسئول وادار کردن سیاهان به موقعیت های of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The majority of the electorate are only marginally politically conscious, and the personalisation of political issues and allegiances reflect this marginality.
[ترجمه گوگل]اکثریت رای دهندگان فقط تا حدی از نظر سیاسی آگاه هستند و شخصی سازی مسائل سیاسی و وفاداری ها نشان دهنده این حاشیه است
[ترجمه ترگمان]اکثریت رای دهندگان تنها از نظر سیاسی هوشیار هستند و شخصی سازی مسائل سیاسی و تعلقات، این marginality را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The second structural dimension was occupational control, analysed as professional integration or professional marginality.
[ترجمه گوگل]بعد ساختاری دوم کنترل شغلی بود که به عنوان یکپارچگی حرفه ای یا حاشیه نشینی حرفه ای تحلیل شد
[ترجمه ترگمان]بعد ساختاری دوم کنترل شغلی بود که به عنوان یکپارچه سازی حرفه ای یا marginality حرفه ای تحلیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The benefits of increased efficiency have to be shared properly and the invisibility and marginality of homeworkers has to go.
[ترجمه گوگل]مزایای افزایش کارایی باید به درستی به اشتراک گذاشته شود و نامرئی بودن و حاشیه ای بودن کارکنان خانه باید از بین برود
[ترجمه ترگمان]مزایای افزایش کارایی باید به طور مناسب به اشتراک گذاشته شود و the و marginality of باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Because of the absence of some prototypical features in some sentences, the non-prototypical meanings are hierarchical with some members of marginality.
[ترجمه گوگل]به دلیل عدم وجود برخی ویژگی های اولیه در برخی جملات، معانی غیر نمونه اولیه با برخی از اعضای حاشیه سلسله مراتبی است
[ترجمه ترگمان]به دلیل عدم وجود برخی ویژگی های نمونه اولیه در برخی از جملات، معانی non یک سلسله مراتبی با برخی از اعضای marginality است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With the reform and development of higher education, student work in higher education not only lags behind times and beyond the reform and development of education, but also goes into marginality.
[ترجمه گوگل]با اصلاح و توسعه آموزش عالی، کار دانشجویی در آموزش عالی نه تنها از اصلاح و توسعه آموزش عقب می ماند، بلکه به حاشیه می رود
[ترجمه ترگمان]با اصلاح و توسعه آموزش عالی، کار دانش آموزان در آموزش عالی نه تنها از زمان و فراتر از اصلاحات و توسعه آموزش و پرورش، بلکه به marginality نیز می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Afro-American women writers have rewritten the marginal fate of black women literature and literary criticism by employing the advantages of black racial and cultural marginality .
[ترجمه گوگل]نویسندگان زن آفریقایی-آمریکایی با استفاده از مزایای حاشیه‌نشینی نژادی و فرهنگی سیاه‌پوستان، سرنوشت حاشیه‌ای ادبیات و نقد ادبی زنان سیاه‌پوست را بازنویسی کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان آمریکایی آفریقایی تبار سرنوشت حاشیه ای ادبیات زنان سیاه پوست و نقد ادبی را با استفاده از مزایای میراث نژادی و نژادی سیاه بازنویسی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The writer mainly focuses on the man-made environment with little description of the natural scenery, which indicates the marginality of nature.
[ترجمه گوگل]نویسنده عمدتاً با توصیف کمی از مناظر طبیعی که حاکی از حاشیه‌بودن طبیعت است، بر محیط‌های دست‌ساز متمرکز شده است
[ترجمه ترگمان]نویسنده بیشتر بر روی محیط ساخته شده توسط مرد با توصیف کمی از مناظر طبیعی تمرکز می کند، که نشان دهنده طبیعت طبیعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Migrant workers have such characteristics as mobility, transition, cluster, relative independence, vulnerability and marginality.
[ترجمه گوگل]کارگران مهاجر دارای ویژگی هایی مانند تحرک، گذار، خوشه ای، استقلال نسبی، آسیب پذیری و حاشیه نشینی هستند
[ترجمه ترگمان]کارگران مهاجر ویژگی هایی چون تحرک، گذار، خوشه، استقلال نسبی، آسیب پذیری و marginality دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] حاشیه ای

انگلیسی به انگلیسی

• state of being peripheral, lack of centrality, position at the edges or outside of main form

پیشنهاد کاربران

بپرس