marginalise

/ˈmɑːrdʒənəˌlaɪz//ˈmɑːdʒənəˌlaɪz/

(verb transitive) ناچیز شمردن، نادیده گرفتن، کنار گذاشتن، کنار زدن، منزوی کردن، به حاشیه راندن

جمله های نمونه

1. Women are caught in a double bind, marginalised in the community if they are not wives and mothers, under excessive pressure to be perfect if they are.
[ترجمه گوگل]زنان در بند دوگانه گرفتار شده‌اند، اگر همسر و مادر نباشند در جامعه به حاشیه رانده می‌شوند، و در صورت وجود، تحت فشار مفرط برای کامل بودن هستند
[ترجمه ترگمان]زنان در یک پیوند دوگانه گرفتار می شوند، در جامعه به حاشیه رانده می شوند اگر همسران و مادران نباشند، تحت فشار بیش از حد برای کامل بودن در صورتی که باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Left-wing dissidents have been emasculated and marginalised.
[ترجمه گوگل]مخالفان جناح چپ خوار و به حاشیه رانده شده اند
[ترجمه ترگمان]مخالفان جناح چپ، آخته شده اند و به حاشیه رانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We must not disable or marginalise them in a society that increasingly seems interested only in the successful.
[ترجمه گوگل]ما نباید آنها را در جامعه ای که به طور فزاینده ای فقط به افراد موفق علاقه مند است، ناتوان یا به حاشیه رانده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید آن ها را در جامعه ای که به طور فزاینده ای به موفقیت علاقه مند هستند، غیرفعال یا اخراج کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But by marginalising its rusticity thus, Emmerdale's producers showed a disregard for what people want from their televisual Yorkshire.
[ترجمه گوگل]اما با به حاشیه راندن روستایی بودن آن به این ترتیب، تهیه‌کنندگان Emmerdale نسبت به آنچه مردم از یورکشایر تلویزیونی خود می‌خواهند بی‌اعتنایی نشان دادند
[ترجمه ترگمان]اما با marginalising rusticity، تولیدکنندگان Emmerdale نسبت به آنچه مردم از televisual Yorkshire می خواهند بی توجهی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Council tenants become more and more marginalised as the better-off tenants are encouraged, by generous discounts, to buy their homes.
[ترجمه گوگل]مستاجران شهرداری بیشتر و بیشتر به حاشیه رانده می شوند زیرا مستاجرانی که از وضعیت مالی بهتری برخوردارند با تخفیف های سخاوتمندانه تشویق به خرید خانه های خود می شوند
[ترجمه ترگمان]مستاجران این شورای بیش از پیش به حاشیه رانده می شوند زیرا مستاجران اخراج شده، با تخفیف سخاوتمندانه ای برای خرید خانه های خود تشویق می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In so doing, politicians seem intent on marginalising the Beveridge inheritance and reinforcing social divisions.
[ترجمه گوگل]با انجام این کار، به نظر می رسد سیاستمداران قصد دارند میراث Beveridge را به حاشیه برانند و شکاف های اجتماعی را تقویت کنند
[ترجمه ترگمان]در انجام این کار، به نظر می رسد که سیاستمداران قصد دارند میراث Beveridge و بخش های اجتماعی را تقویت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A further cause of marginalising such programmes is the problem of ghetto hours.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از دلایل به حاشیه راندن چنین برنامه هایی، مشکل ساعات محله نشینی است
[ترجمه ترگمان]دلیل بیشتر این قبیل برنامه ها، مشکل of ساعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The area became marginalised, cut off from the hub of business activity across the river.
[ترجمه گوگل]این منطقه به حاشیه رانده شد و از مرکز فعالیت تجاری آن سوی رودخانه قطع شد
[ترجمه ترگمان]این ناحیه به حاشیه رانده شد و از مرکز فعالیت های تجاری در سراسر رودخانه قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Post-demonstration coverage also marginalised the political content, focusing, instead, on the activities of the violent minority.
[ترجمه گوگل]پوشش پس از تظاهرات همچنین محتوای سیاسی را به حاشیه برد و در عوض بر فعالیت های اقلیت خشن متمرکز شد
[ترجمه ترگمان]پوشش پس از تظاهرات همچنین محتوای سیاسی را به حاشیه رانده و بجای آن بر فعالیت های اقلیت خشونت بار تمرکز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The question of how to empower those people marginalised through disabilities and learning difficulties is, thus, a central one.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این پرسش که چگونه می توان آن دسته از افرادی را که به دلیل ناتوانی ها و مشکلات یادگیری به حاشیه رانده شده اند، توانمند کرد، مسئله محوری است
[ترجمه ترگمان]پرسش این است که چگونه افرادی را که از طریق معلولیت به حاشیه رانده شده اند و مشکلات یادگیری را به حاشیه رانده و در نتیجه یک مشکل اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Just as American capitalism was able to marginalise oppositional structures at home, so with the running down of public cultures abroad it has been able to penetrate into new markets.
[ترجمه گوگل]همانطور که سرمایه داری آمریکایی توانست ساختارهای اپوزیسیون را در داخل به حاشیه ببرد، با رو به زوال فرهنگ های عمومی در خارج از کشور نیز توانسته است به بازارهای جدید نفوذ کند
[ترجمه ترگمان]درست همانطور که سرمایه داری آمریکایی قادر بود ساختارهای متضاد خود را در خانه مهار کند، بنابراین با پایین رفتن فرهنگ های عمومی در خارج از کشور قادر به نفوذ به بازارهای جدید بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Criminology, like crime control, tends to focus on males and marginalise females or render them invisible.
[ترجمه گوگل]جرم شناسی، مانند کنترل جرم، تمایل دارد بر مردان تمرکز کند و زنان را به حاشیه راند یا آنها را نامرئی کند
[ترجمه ترگمان]Criminology، مانند کنترل جرم، متمایل به تمرکز بر روی نرها و marginalise ماده ها هستند و یا آن ها را نامریی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Being able to satisfy their need s and fulfilment in this way has help marginalise the need. for religion.
[ترجمه گوگل]ارضای نیازها و برآورده شدن از این طریق به به حاشیه راندن نیاز کمک کرده است برای دین
[ترجمه ترگمان]قادر بودن برای ارضای نیازها و تحقق بخشیدن به این روش، به رفع نیاز کمک می کند برای مذهب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Today, these communities have no autonomy but are isolated, marginalised and discriminated against.
[ترجمه گوگل]امروزه این جوامع خودمختاری ندارند بلکه منزوی، به حاشیه رانده شده و مورد تبعیض قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]امروز، این جوامع فاقد خودمختاری هستند، اما منزوی هستند، به حاشیه رانده می شوند و مورد تبعیض قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But most of this growing population is poor and marginalised, even before disaster strikes.
[ترجمه گوگل]اما بیشتر این جمعیت رو به رشد حتی قبل از وقوع فاجعه فقیر و به حاشیه رانده شده اند
[ترجمه ترگمان]اما بیشتر این جمعیت رو به رشد، حتی قبل از حملات به فجایع، ضعیف و حاشیه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• put in a position of secondary importance; keep a person or something away from the center of attention or power; treat as marginal (also marginalize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : marginalize
✅️ اسم ( noun ) : margin / marginal / marginalia / marginalization
✅️ صفت ( adjective ) : marginal
✅️ قید ( adverb ) : marginally
کم اهمیت شدن
به حاشیه رانده شدن

بپرس