mare

/ˈmer//meə/

معنی: دریا، تاریکی، کابوس، بختک، مادیان
معانی دیگر: ماده اسب (به ویژه از پنج سال به بالا)، (مهجور) روح خبیث (که می گفتند کابوس ایجاد می کند)، عجوزه، جادوگر، مالیخولیا، سودا، در سطح ماه تاریکی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a mature female horse or horselike animal.
اسم ( noun )
حالات: maria
• : تعریف: a large flat dark area on the moon or Mars.

جمله های نمونه

1. the mare foaled
مادیان زایید.

2. a horse covers a mare
اسب پشت مادیان می رود.

3. ride (or go) on shank's mare
راه رفتن،گام زدن

4. he was trying to whip up the old mare
می کوشید که مادیان پیر را به حرکت در بیاورد.

5. Money makes the mare [to] go.
[ترجمه گوگل]پول باعث می شود مادیان [به] برود
[ترجمه ترگمان]پول اسب را درست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jean was mounted on a grey mare.
[ترجمه گوگل]ژان روی یک مادیان خاکستری سوار شده بود
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان بر مادیانی خاکستری سوار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mare has just thrown a foal in the stable.
[ترجمه گوگل]مادیان به تازگی یک کره را در اصطبل انداخته است
[ترجمه ترگمان]مادیان همین الان یک کره اسب را در اصطبل پرت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She urged her mare to jump the fence.
[ترجمه گوگل]او از مادیان خود خواست تا از حصار بپرد
[ترجمه ترگمان]به مادیان خود فشار آورد تا از روی نرده ها بپرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The mare foundered under the heavy load and collapsed in the road.
[ترجمه المیرا] مادیان زیر بار سنگین تاب نیاورد و در راه از پای درآمد
|
[ترجمه شان] مادیان، زیر بار سنگین ، از پای درآمد و در راه از حال رفت .
|
[ترجمه گوگل]مادیان زیر بار سنگین پایه گذاری شد و در جاده سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]مادیان زیر بار سنگین غرق شد و در جاده فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was riding a large grey mare.
[ترجمه گوگل]او سوار بر مادیان خاکستری بزرگی بود
[ترجمه ترگمان]او سوار بر مادیانی خاکستری بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A mule is a cross between a mare and a donkey.
[ترجمه گوگل]قاطر تلاقی بین مادیان و الاغ است
[ترجمه ترگمان]یک قاطر چموش میان یک مادیان و یک الاغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Effective, too, is Mare Winningham as Sheila, a mentally disabled woman whom Norman is courting with irresistible naivete.
[ترجمه گوگل]ماری وینینگهام نیز در نقش شیلا، زنی ناتوان ذهنی که نورمن با ساده لوحی مقاومت ناپذیری از او خواستگاری می کند، موثر است
[ترجمه ترگمان]مراقبت موثر نیز به عنوان شیلا، یک زن معلول ذهنی که نورمن با سادگی غیرقابل مقاومت به دنبال آن می رود، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The heaving mare glared back at him, too exhausted to move.
[ترجمه گوگل]مادیان متحرک به او خیره شد، آنقدر خسته که نمی توانست حرکت کند
[ترجمه ترگمان]مادیان لرزان به او خیره شد، خسته تر از آن بود که بتواند حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They demanded the release of de la Mare and submitted a petition protesting against the annulment of statutes except by parliament.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار آزادی د لا ماره شدند و طوماری در اعتراض به لغو قوانین به جز توسط پارلمان ارائه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار آزادی of شدند و شکایتی علیه فسخ اساسنامه به جز پارلمان ارائه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریا (اسم)
main, channel, sea, holm, mare, flood, mere

تاریکی (اسم)
gloom, nigritude, dimness, mare, umbrage, night

کابوس (اسم)
mare, incubus, nightmare

بختک (اسم)
mare, incubus, nightmare

مادیان (اسم)
mare

انگلیسی به انگلیسی

• mature female horse or other equine animal (zoology)
large dark plain surfaces as on the moon and mars
a mare is an adult female horse.

پیشنهاد کاربران

1 -
an adult female horse
مادیان، اسب ماده بالغ
2 -
UK very informal
a way of talking to or about a woman that shows a lack of respect
انگلیسی بریتانیایی، خیلی غیر رسمی/ خطاب قرار دادن زنی که بی ادب است، سلیطه
...
[مشاهده متن کامل]

You stupid mare
3 -
UK informal
a difficult or unpleasant situation or experience
انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی / شرایط یا تجربه سخت و ناخوشایند
I had a real mare trying to get the printer working again
Synonym
nightmare

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/mare
اسب یا خر ماده.
کابوس.
[ستاره شناسی و نجوم]
دریاوار ، دریاواره
اسب ماده ( مادیان )
ماده اسب، مادیان بالغ
The mare looked under the weather
مادیان بیمار به نظر می رسید.
mare ( نجوم )
واژه مصوب: دریا
تعریف: ناحیۀ وسیع تیرۀ یا پست بر سطح سیاره یا قمر
an adult female horse
mare
واژه ای ایرانی - اروپایی است و هم ریشه با :
مَری در نام شهر " مَریوان : مَری - وان " ، مَری به مینهء دریا ، دریاچه و وان یَنی جا ، گودی ، روی هم رفته یا دریا جا یا شهر کنار دریا
مَل در نام مَلَوان : مَل - وان = دریابان ، ملاح هم از مَل گرفته شده و پارسی ست.
...
[مشاهده متن کامل]

مُل به مینه شراب و مِی هم ، چون آبگونه است .
هم ریشه با واژه ی آلمانی : Meer = دریا
Mittelmeer = دریای میانی ، میان دریا ، مدیترانه
Mittel = middle = میان ، مِید ( در مِیدان )
مِدیترانه : مِدی - ترانه
مِدی = مِید ، میان
تِران = زمین ، اَرد ، خشکی ، نام گذاری: دریای میان دو خشکی یَنی بِین ِ اُروپا و آفریغا

مادیان اسب

بپرس