march

/ˈmɑːrt͡ʃ//mɑːt͡ʃ/

معنی: روش، راه پیمایی، قدم رو، قدم برداری، گام نظامی، موسیقی نظامی یا مارش، پیش روی، پیشرفت کردن، راهپیمایی کردن، قدم رو کردن، نظامی وار راه رفتن، پیشروی کردن، تاختن بر
معانی دیگر: ماه مارس، ماه مارچ (سومین ماه تقویم فرنگی) (مخفف: mar یا mr یا m)، (با گام های موزون مانند سربازان در رژه حرکت کردن) قدم رو کردن، (در صف) پازدن، رهروی کردن، باوقار و جلال راه رفتن، (پیوسته) پیش رفتن، پازدن، فاصله (که مقدار آن ذکر می شود)، دوری، پیاده روی دراز و خسته کننده، پیشرفت پیوسته، حرکت دایم، (موسیقی) مارش، موسیقی نظامی، پیاده روی و تظاهرات (سیاسی و غیره)، وادار به رفتن کردن، راندن، مرز، سرحد، سرزمین سرحدی (به ویژه اگر مورد منازعه باشد)، (نادر) هم مرز بودن با، سیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the third month of the Gregorian calendar year, having thirty-one days.

جمله های نمونه

1. march to the tune of marchers
ره چنان رو که رهروان رفتند.

2. march off
راندن،وادار به رفتن کردن

3. funeral march
مارش عزا

4. the march of events
پیشرفت حوادث

5. the march of science
پیشرفت علم

6. to march by the reviewing stand
از جلو جایگاه سان رژه رفتن

7. to march two by two
دو به دو رژه رفتن (گام نظامی برداشتن)

8. a forced march
راه پیمایی تند

9. a military march
مارش نظامی،رژه ی نظامی

10. a peace march
راه پیمایی برای صلح

11. a phased march toward a free economy
پیشرفت زمان بندی شده به سوی اقتصاد آزاد

12. forces that march toward greater social justice
نیروهایی که به سوی عدالت اجتماعی بیشتر،حرکت می کنند

13. on the march
در حال پیشرفت

14. steal a march on
(بدون جلب توجه) پیش روی کردن

15. steal a march on
با سرعت عمل ابتکار عملیات را به دست گرفتن یا موقعیت خود را بهتر کردن

16. our economy is on the march again
اقتصاد ما بار دیگر در حال پیشرفت است.

17. to permit the demonstrators to march in the street
به تظاهر کنندگان اجازه ی تظاهرات در خیابان را دادن

18. i dreaded the thought of a march to the top of the mountain
من از فکر پیاده روی طولانی به نوک کوه وحشت داشتم.

19. the radio blasted out a military march
رادیو مارش نظامی گوشخراشی را پخش می کرد.

20. the city was at least a day's march away
شهر دست کم در فاصله ی یک روز پیاده روی قرار داشت.

21. we were too tired to begin another march
ما بیش از آن خسته بودیم که (بتوانیم) راه پیمایی دیگری را آغاز کنیم.

22. he said that the troops would begin to march at the crack of dawn
او گفت که هنگام برآمدن خورشید لشگریان راه پیمایی را آغاز خواهند کرد.

23. Sow the seeds in late March.
[ترجمه گوگل]بذرها را در اواخر اسفند بکارید
[ترجمه ترگمان]در اواخر ماه مارس دانه ها را Sow کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. She stole a march on me.
[ترجمه گوگل]او یک راهپیمایی روی من دزدید
[ترجمه ترگمان] اون یه قدم به سمت من برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The band struck up the wedding march.
[ترجمه گوگل]گروه راهپیمایی عروسی را به راه انداختند
[ترجمه ترگمان]گروه موسیقی به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The rocket was launched in March 1980.
[ترجمه سامان جوادی نژاد] موشک ( راکت ) مورد نظر در مارس 1980 پرتاب شده بود.
|
[ترجمه گوگل]این موشک در مارس 1980 پرتاب شد
[ترجمه ترگمان]این موشک در مارس ۱۹۸۰ پرتاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Anne is coming for a visit in March supposedly.
[ترجمه سامان جوادی نژاد] ظاهراً اَن برای یک ملاقات ( بازدید - دیدار ) در ماه مارس می آید.
|
[ترجمه گوگل]ظاهراً آنا در ماه مارس برای بازدید می آید
[ترجمه ترگمان]آن برای دیداری در ماه مارس آینده خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Peach blossom in March, two people go, video.
[ترجمه گوگل]شکوفه هلو در اسفند دو نفر میروند ویدیو
[ترجمه ترگمان]هلو در ماه مارس، دو نفر میرن، ویدئو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روش (اسم)
rate, style, way, growth, manner, procedure, course, march, system, form, method, how, rut, fashion, habitude, demarche

راه پیمایی (اسم)
march

قدم رو (اسم)
march

قدم برداری (اسم)
march

گام نظامی (اسم)
march

موسیقی نظامی یا مارش (اسم)
march

پیش روی (اسم)
advance, progress, development, precession, onrush, march, antecedence

پیشرفت کردن (فعل)
progress, improve, further, march, go forward, buck up, prosper, thrive

راهپیمایی کردن (فعل)
march

قدم رو کردن (فعل)
pace, march

نظامی وار راه رفتن (فعل)
march

پیشروی کردن (فعل)
march

تاختن بر (فعل)
march

انگلیسی به انگلیسی

• third month of the gregorian calendar
long journey by foot; coordinated steps of soldiers; organized walk; progression; marching song; boundary
trek, journey; walk in coordinated steps like soldiers; march in protest, demonstrate; advance; border
march is the third month of the year in the western calendar.
when soldiers march, they walk with regular steps, as a group. verb here but can also be used as a count noun. e.g. we were woken in the middle of the night for a long march.
when a large group of people march, they walk somewhere together in order to protest about something. verb here but can also be used as a count noun. e.g. a million people took part in last year's march.
if you march somewhere, you walk there quickly, for example because you are angry.
if you march someone somewhere, you force them to walk there with you by holding their arm.
the march of something is its steady development or progress.

پیشنهاد کاربران

ماه مارس که ۳۱ روز است
مارس
مثال: His birthday is in March.
تولد او در ماه مارس است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Students marched to their classes
March
خب مشخصه یکی از ماهای سال
راهپیمایی
لشگرکشی کردن؛ راهپیمایی کردن
march = لشکر نمایی - رژه
Our dreadful marches
لشکر نمایی های هول آورمان
January ما اول 1 تلفظ جان یوری
February ماه دوم 2 تلفظ فب یوری
March ماه سوم 3 مارچ
April ماه چارم 4 اِیپرل
May ماه پنجم 5 مِی
June ماه ششم6 جون
July ماه 7 جولای
August ماه 8 آگِست
...
[مشاهده متن کامل]

September ماه9 سپتمبر
October ماه10 آکتبر
novemberماه11 نُومبر
December ماه12 دیسمبر

( M. Arch� or� MArch ) Master of Architecture
دورهٔ فوق لیسانس معماری
دوره های MArch از دانشجویان می خواهد پروژه هایی را در طراحی، علم ساختمان، مهندسی سازه، تاریخ و تئوری معماری و کار حرفه ای تحویل دهند.
march ( علوم نظامی )
واژه مصوب: گام آهنگ
تعریف: قطعه ای موسیقی که با ضرب نواخته می شود و برای برگزاری رژه طراحی شده است
تظاهرات کردن
رژه، راه پیمایی، موسیقی نظامی، پای کوبان راه رفتن، پیشروی پیوسته، به زور راه بردن
لشکر کشی کردن
رژه رفتن
walk with stiff regular steps like a soldier
یا یکی از ماه های میلادی ( مارس )
جولان دادن
راهپیمایی، راهپیمایی کردن
سومین ماه میلادی
راهپیمایی و پیاده روی کردن
١١ اسفند تا 13 فروردین
1 - رژه، رژه رفتن
2 - راهپیمایی، تظاهرات
3 - با عصبانیت و کوباندن پا راه رفتن
4 - کسی را با خشونت به جایی بردن مثل مامور
they marched the suspect to the court room
5 - موسیقی مخصوص رژه، مارچ
...
[مشاهده متن کامل]

6 - time marches on زمونه عوض میشه
7 - on the march عقیده و جریان در حال گسترش و قوی شدن
fascism is on the march again
8 - steal a march on sb کاری را قبل کسی انجام دادن و امتیاز ان را گرفتن
im afraid of sb steal a march on me and publish it first
9 - the march of time/history
گذر زمان، تاریخ

مارس
سومین ماه مسیحی
مارچ
رژه رفتن
They made us march for an hour.
march off/up/down, etc
to walk somewhere fast, often because you are angry:

سومین ماه میلادی
( 10 اسفند تا 11 فروردین )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس