معنی: مهره، تیله بازی، تیله، سنگ مرمر، گلوله شیشهای، مرمرنما، مرمری، رنگ ابری زدن، مرمرنماکردنمعانی دیگر: مرمر، مرمرین، از سنگ مرمر، (همانند مرمر) دارای رگه و نقش کردن، دارای نقش مرمری کردن (به ویژه کاغذ و جلد کتاب و شیشه)، (جمع - با فعل مفرد به کار می رود) تیله بازی، هر چیز مرمر مانند (از نظر سختی یا رنگ یا سردی و صافی و غیره)، (گوشت) دارای رگه های سپید چربی بودن یا کردن، نقش مرمری، رگه دار، پگ، تیشله، تشیره
• (1)تعریف: a metamorphic form of limestone, found in many colors and varieties, that can be cut and polished to a hard, shiny surface.
• (2)تعریف: something made of this stone, such as a sculpture or other ornamental object.
• (3)تعریف: a very small ball, of glass or agate, used in a children's game.
• (4)تعریف: (pl., but used with a sing. verb) the game using such marbles, in which each player shoots with the back of the thumb in an effort to knock the other players' marbles out of a circle drawn on the ground.
• (5)تعریف: (slang; pl.) sanity; common sense.
صفت ( adjective )
• : تعریف: made of or resembling marble.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: marbles, marbling, marbled
• : تعریف: to color in a streaked or mottled pattern like marble.
جمله های نمونه
1. marble columns uphold the roof
ستون های مرمرین سقف را نگه می دارند.
2. marble is quarried in several parts of iran
در چندین جای ایران مرمر استخراج می شود.
3. a marble statue
مجسمه ی مرمر
4. carrara marble
مرمر کرآرا
5. the marble monument of the unkown soldier
آرامگاه مرمرین سرباز گمنام
6. white marble threaded with blue and black lines
مرمر سفیدی که با خط های آبی و سیاه رگه دار شده است
7. white marble with red veins
مرمر سفید با رگه های قرمز
8. the cold, marble skin of that fickle mistress
پوست مرمرین و سرد آن دلدار بی وفا
9. the white marble is streaked with red and brown
سنگ مرمر سفید دارای رگه های قرمز و قهوه ای است.
10. a rank of marble pillars
یک ردیف ستون مرمر
11. a series of marble columns
یک ردیف ستون مرمر
12. a building faced with marble
ساختمانی دارای روکار مرمر
13. a different variety of marble
نوع دیگری از سنگ مرمر
14. the building had a marble facade
نمای ساختمان از سنگ مرمر بود.
15. a statue chiselled out of marble
تندیسی که از مرمر تراشیده شده است
16. streaks of color in the marble
رگه های الوان در سنگ مرمر
17. the statue's pedestal was of marble
پایه ی مجسمه از سنگ مرمر بود.
18. this brick is made of marble chips and cement
این آجر از خرده سنگ مرمر و سیمان درست شده است.
19. to encrust a wall with marble
دیوار را با مرمر پوشاندن
20. to execute a statue in marble
مجسمه ای را از مرمر ساختن
21. a thread of red in the marble
رگه ی قرمز در مرمر
22. the soft tones of the old marble
الوان ملایم مرمر قدیمی
23. the tables were paved with green marble
میزها با رویه ای از مرمر سبز پوشانده شده بودند.
24. we are going to floor this room with marble
خیال داریم کف این اتاق را مرمر کنیم.
25. the lower part of the wall was wainscotted with marble
بخش پایین دیوار با مرمر روکش شده بود.
26. The statue was carved out of marble.
[ترجمه گوگل]مجسمه از سنگ مرمر تراشیده شده بود [ترجمه ترگمان]مجسمه از مرمر تراشیده شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. The figures were sculpted from single blocks of marble.
[ترجمه گوگل]پیکره ها از تک بلوک های سنگ مرمر مجسمه سازی شده بودند [ترجمه ترگمان]این مجسمه ها از بلوک های منفرد ساخته شده از سنگ مرمر ساخته شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. These steps are made of marble.
[ترجمه Peter Strahm] این پله ها ساخته شده از سنگ مرمر هستند.
|
[ترجمه گوگل]این مراحل از سنگ مرمر ساخته شده اند [ترجمه ترگمان]این گام ها از مرمر ساخته شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. They are quarrying the hillside for marble.
[ترجمه گوگل]آنها در حال استخراج سنگ مرمر دامنه تپه هستند [ترجمه ترگمان]آن ها در دامنه کوه برای مرمر قرار دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. Imported marble will front the building.
[ترجمه گوگل]سنگ مرمر وارداتی جلوی ساختمان را خواهد گرفت [ترجمه ترگمان]مرمر وارداتی جلوی ساختمان را خواهد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مهره (اسم)
die, vertebra, piece, bead, nut, marble, glaze, shell resembling a pearl
تیله بازی (اسم)
dib, marble
تیله (اسم)
dib, marble, taw
سنگ مرمر (اسم)
marble
گلوله شیشه ای (اسم)
marble
مرمرنما (صفت)
marble, marmoreal
مرمری (صفت)
marble, jet, marmoreal, smooth as marble
رنگ ابری زدن (فعل)
marble
مرمرنماکردن (فعل)
marble
تخصصی
[عمران و معماری] مرمر - سنگ مرمر [زمین شناسی] مرمر - نوعی سنگ دگرگونی که در اثر دگرگونی سنگ آهک یا دولوستون تشکیل می شود [ریاضیات] مهره [پلیمر] سنگ مرمر
انگلیسی به انگلیسی
• crystalized limestone used in flooring and sculpture; small glass ball used as a children's toy cause to resemble marble, apply decorative material or color to give the appearance of marble of or made from marble; marblelike; apathetic, cold marble is a very hard rock used to make statues, fireplaces, and so on. it often has a pattern made up of irregular lines and patches of colour. marbles is a children's game played with small glass balls. a marble is one of the small balls used by children in the game of marbles.
پیشنهاد کاربران
Lose one's marbles دیوانه شدن. خُل شدن. تعطیل شدن مُخ طرف. به کله کسی زدن
Her face was as cold and hard as marble.
She chiselled a figure out of the marble این زن مجسمه ( شکل بدن انسان ) از سنگ مرمر تراشید He mounts the baseballs on marble stands . . . چوب لباسی با پایه سنگ مرمر. . .
طاق مرمر ، سنگ مرمر
۱ ) مرمر، سنگ مرمر ۲ ) تیله ۳ ) با s جمع ، تیله بازی * Play marbles تیله بازی کردن