marathon

/ˈmerəˌθɑːn//ˈmærəθən/

معنی: مسابقه دو ماراتون، مسابقه دوصحرایی
معانی دیگر: هر مسابقه یا ناورد طولانی، ماراتون (جایگاه پیروزی یونانیان بر ایرانیان - 490 پیش از میلاد)، (ورزش) دوی ماراتون (41/8 کیلومتر یا حدود 26 میل)، دوی استقامت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a plain in southeastern Greece where the Athenians defeated the Persians in 490 B.C.

جمله های نمونه

1. the marathon runner dehydrated and fainted
دونده ی ماراتن دچار آب از دست دادگی شد و غش کرد.

2. a dance marathon
مسابقه ی استقامت در رقص

3. a speechmaking marathon
یک دوره ی طولانی سخنرانی

4. Towards the end of the marathon several runners showed signs of distress.
[ترجمه گوگل]در اواخر ماراتن چندین دونده علائم ناراحتی را نشان دادند
[ترجمه ترگمان]در پایان این مسابقه چند نفر از دوندگان احساس پریشانی و پریشانی را از خود نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Marathon runners need plenty of stamina.
[ترجمه گوگل]دوندگان ماراتن به استقامت زیادی نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]دوندگان ماراتون به بنیه زیادی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He ran the marathon in 2 hrs 48 mins.
[ترجمه گوگل]او ماراتن را در 2 ساعت و 48 دقیقه دوید
[ترجمه ترگمان]وی دوی ماراتن را در ساعت ۲: ۴۸ دقیقه انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She did/ran her first marathon in just under three hours.
[ترجمه گوگل]او اولین ماراتن خود را در کمتر از سه ساعت انجام داد/دوید
[ترجمه ترگمان]او اولین marathon را تا سه ساعت دیگر آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her coach encouraged her throughout the marathon race to keep on running.
[ترجمه گوگل]مربی او در طول مسابقه ماراتن او را تشویق کرد که به دویدن ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]مربی او او را در مسابقه ماراتن مورد تشویق قرار داد تا به دویدن ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The marathon is a test of endurance .
[ترجمه گوگل]ماراتن آزمون استقامت است
[ترجمه ترگمان]این ماراتن یک آزمون استقامت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She won the gold medal in the women's marathon at this year's Olympic Games.
[ترجمه گوگل]او مدال طلای ماراتن بانوان را در بازی‌های المپیک امسال به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او در دومین ماراتن زنان در بازی های المپیک امسال مدال طلا کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Running a marathon is seen by many as the ultimate test of endurance.
[ترجمه گوگل]دویدن ماراتن از نظر بسیاری به عنوان آزمون نهایی استقامت تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]دویدن ماراتون توسط خیلی ها به عنوان آزمون نهایی تحمل دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She did six months' hard training before the marathon.
[ترجمه گوگل]او شش ماه تمرینات سخت را قبل از ماراتن انجام داد
[ترجمه ترگمان]شش ماه تمرین سختی رو قبل از ماراتون انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I've never run a marathon.
[ترجمه گوگل]من هرگز یک ماراتن دویده‌ام
[ترجمه ترگمان]من هرگز تو ماراتون شرکت نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Marathon runners are used to going through pain.
[ترجمه گوگل]دوندگان ماراتن به تحمل درد عادت دارند
[ترجمه ترگمان]runners ماراتون برای عبور از درد به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The election broadcast, a nine-hour marathon, lasts until seven o'clock in the morning.
[ترجمه گوگل]پخش انتخابات، یک ماراتن نه ساعته، تا ساعت هفت صبح ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]پخش انتخابات، یک ماراتن ۹ ساعته، تا ساعت هفت صبح ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A new world marathon record of 2 hrs, 8 min, 5 sec, was set by Stephen Jones of Great Britain.
[ترجمه گوگل]رکورد جدید جهانی ماراتن 2 ساعت و 8 دقیقه و 5 ثانیه توسط استیون جونز از بریتانیا ثبت شد
[ترجمه ترگمان]رکورد دوی ماراتن جهان به مدت ۲ ساعت و ۸ دقیقه و ۵ ثانیه توسط استفان جونز از بریتانیای کبیر تنظیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسابقه دو ماراتون (اسم)
marathon

مسابقه دوصحرایی (اسم)
marathon

انگلیسی به انگلیسی

• plain in southeastern greece where the persians were defeated; ancient town
long-distance race; foot race that usually lasts approximately 26 miles, race of 42.195 km; long contest of endurance
a marathon is a race in which people run about 26 miles (about 42 km) along roads.
a marathon task takes a long time to do and is very tiring.

پیشنهاد کاربران

1. مسابقه دوی ماراتون ( به طول 42 کیلومتر ) 2. آزمایش طاقت 3. بسیار طولانی
مثال:
he ran in the marathon
او در یک مسابقه دوی ماراتون شرکت کرد.
( در جمله، معمولا قبل از of ) انجام کاری طولانی، خسته کننده و طاقت فرسا
Marathon is a long game that many persons play that. In which they have to run

To marathon something : an activity that continues for a very long time
در بخشی های از انگلستان به صورت فعل در محاوره ها استفاده می شود مثلا داریم
How do you eat up the time? I've marathoned a load of different series
دوران سخت
Marathon:Its a long distance that you should run. . .
دومارتون، مسابقه دو
طولانی و نفس گیر
دو استقامت
تلاش طولانی مدت و خسته کننده
دوی استقامت
مسابقه دو صحرایی ( ماراتون )
دو ماراتون
دو ماراتون along running race of about 42kilometresor26miles
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس