mapping

/ˈmæpɪŋ//ˈmæpɪŋ/

معنی: نگاشت، نقشه برداری
معانی دیگر: (ریاضی) نگاشت، نمایش مطابقه، ترانگاشت، بازنمایی

جمله های نمونه

1. conformal mapping
نقشه کشی همدیس

2. type mapping
نقشه کشی مونه ای

3. The government has issued a new document mapping out its policies on education.
[ترجمه جعفر مرادی] دولت سند جدیدی صادر کرده که در آن، سیاست های خود در زمینه آموزش و پرورش را ترسیم نموده است.
|
[ترجمه گوگل]دولت سند جدیدی را منتشر کرده است که در آن سیاست های خود را در زمینه آموزش ترسیم می کند
[ترجمه ترگمان]دولت یک سند جدید تدوین کرده است که سیاست های خود در زمینه آموزش را تدوین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He spent the next fifteen years mapping the Isle of Anglesey.
[ترجمه گوگل]او پانزده سال بعد را صرف نقشه برداری جزیره آنگلسی کرد
[ترجمه ترگمان]او پانزده سال بعد را برای نقشه برداری از جزیره Anglesey گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The project is nothing less than mapping every gene sequence in the human body.
[ترجمه گوگل]این پروژه چیزی کمتر از نقشه برداری از هر توالی ژنی در بدن انسان نیست
[ترجمه ترگمان]این پروژه چیزی کم تر از نقشه برداری از هر توالی ژن در بدن انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With each passing year, geophysicists get closer to mapping the layer in fine detail.
[ترجمه گوگل]هر سال که می گذرد، ژئوفیزیکدانان به نقشه برداری از لایه با جزئیات نزدیک تر می شوند
[ترجمه ترگمان]با گذشت هر سال، geophysicists نزدیک تر می شوند تا این لایه را با جزئیات دقیق نقشه برداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This should annoy players who are obsessive about mapping details.
[ترجمه گوگل]این باید بازیکنانی را که در مورد جزئیات نقشه برداری وسواس دارند آزار دهد
[ترجمه ترگمان]این مساله باید بازیکنان را ناراحت کند که در مورد جزئیات نقشه برداری وسواس دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Genomic DNA sequencing and mapping of the exon-intron boundaries showed that the visceral isoform was the product of cassette-type alternative splicing.
[ترجمه گوگل]توالی یابی DNA ژنومی و نقشه برداری از مرزهای اگزون-اینترون نشان داد که ایزوفرم احشایی محصول پیوند جایگزین از نوع کاست است
[ترجمه ترگمان]تعیین توالی DNA و نقشه برداری از محدوده exon - intron نشان داد که لایه امعا و احشا محصول of جایگزین نوع کاست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He and Rivers then spent four years mapping the recovery of sensory perception in Head's arm.
[ترجمه گوگل]او و ریورز سپس چهار سال را صرف نقشه برداری از بازیابی ادراک حسی در بازوی هد کردند
[ترجمه ترگمان]سپس او و ری ورز چهار سال را صرف نقشه برداری از بازیابی ادراک حسی در بازوی سر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The photographic mapping of the accessible half of Mercury was a great success.
[ترجمه گوگل]نقشه برداری عکاسی از نیمه قابل دسترس عطارد موفقیت بزرگی بود
[ترجمه ترگمان]نقشه تصویری نیمه قابل دستیابی عطارد، موفقیت بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A number of senators are already mapping their campaigns for the presidency.
[ترجمه گوگل]تعدادی از سناتورها در حال حاضر نقشه مبارزات انتخاباتی خود را برای ریاست جمهوری ترسیم می کنند
[ترجمه ترگمان]شماری از سناتورها پیش از این مبارزات خود را برای ریاست جمهوری تعیین کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The subsystems include texture mapping support, double buffer colour animation and hardware image processing.
[ترجمه گوگل]زیرسیستم ها شامل پشتیبانی از نقشه بافت، انیمیشن بافر دوگانه و پردازش تصویر سخت افزاری است
[ترجمه ترگمان]این سیستم ها عبارتند از پشتیبانی نگاشت بافت، انیمیشن سازی دوتایی و پردازش تصویر سخت افزار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bridges also had become known for his mapping of the territory and for the aid he rendered to shipwrecked sailors.
[ترجمه گوگل]بریج همچنین به خاطر نقشه برداری از قلمرو و کمک هایی که به ملوانان کشتی غرق شده کرد، شناخته شده بود
[ترجمه ترگمان]پل ها همچنین برای نقشه برداری سرزمین و کمک به ملوانان کشتی شکسته معروف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If the mapping is successful then manipulation of the mathematics is equivalent to manipulation of the objects in the target domain.
[ترجمه گوگل]اگر نقشه برداری موفقیت آمیز باشد، دستکاری ریاضیات معادل دستکاری اشیاء در حوزه هدف است
[ترجمه ترگمان]اگر نقشه برداری موفقیت آمیز باشد، دستکاری ریاضیات معادل دستکاری اشیا در دامنه هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Violet Mapping had been running this massage parlour for five years.
[ترجمه گوگل]ویولت مپینگ به مدت پنج سال این سالن ماساژ را اداره می کرد
[ترجمه ترگمان]وی ولت Mapping پنج سال بود که این اتاق ماساژ را اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نگاشت (اسم)
map, mapping

نقشه برداری (اسم)
survey, topography, mapping

تخصصی

[عمران و معماری] تبدیل - انتقال - تهیه نقشه
[کامپیوتر] مسیردهی ؛ تبدیل طرح ؛ نقشه برداری
[برق و الکترونیک] نگاشت
[ریاضیات] نگاشت، گسترش، تابع، نمایش، انتقال نقطه به نقطه، انتقال
[آمار] نگاشت
[آب و خاک] تهیه نقشه، نقشه کشی

انگلیسی به انگلیسی

• mapmaking

پیشنهاد کاربران

بررسی
Survey
Investigate
Study
Check
Cheking
نگاشت
نگاشت ( به انگلیسی: map ) در ریاضیات، به معنی ارتباطی است که میان اشیاء یا ساختارهای ریاضیاتی برقرار است.
در زبان شناسی ، تطبیق نگری واژگان
مانند نمایی
پارسی / آلمانی / انگلیسی:
وانگاشت/ mapping / Abbildung
وانگاشتن / to map / abbilden
دیدگاه من:از دید نازک بینیِ زبانی، واژگان پارسی و آلمانیِ بالا در پیوند با برابرواژه ی انگلیسیِ آنها درست تر هستند ( با توجه به بکارگیریِ پیشوند ( وا ) در پارسی و پیشوند ( ab ) در آلمانی در نمونه های بالا )
...
[مشاهده متن کامل]

این واژگان به فراوانی در دانش مزداهیک ( ریاضی ) بکار می روند.

متر کردن به معنی طی کردن مسیرها
ترسیم
در دانش مَزداهیک ( ریاضیات ) :
mapping ( انگلیسی ) = Abbildung ( آلمانی ) = نگاشت ( پارسی )
mapping onto ( انگلیسی ) = Abbildung auf ( آلمانی ) = نگاشت رویِ ( یا نگاشت پوشا ) ( پارسی )
mapping ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: نقشه‏سازی 2
تعریف: فرایند طراحی و ساخت نقشه
پهنه بندی
پی بردن
تطبیق
در GIS و کارتوگرافی: نقشه نگاری - نقشه کردن ( عملیات بعد از عملیات نقشه برداری )
در سنجش از دور و درس پردازش تصویر رشته هوش مصنوعی: نگاشت. مثلاً با کمی اغماض می توان پردازش تصاویر را نگاشتی از فضای تصویر ( Photo ) به فضای تصویر ( Image ) دانست، که باعث آماده سازی تصویر برای آنالیز می شود ( ن ک به: فاطمی و رضایی، 1391: 4 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

البته بازم به قبل و بعد کلمه و شرایط و زمینه متن در حال ترجمه توجه کنید.

نقشه یابی
بصری سازی، تصویرسازی ( این مورد در تهیه نقشه ها بکار می رود و بهترین واژگان برای آن ها همین بصری سازی و یا تصویرسازی هست )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس