many sided

/ˈmeniˈsaɪdəd//ˈmeniˈsaɪdɪd/

دارای چندین وجه، چندین سویه، دارای امکانات متعدد، چند شایشی، چند پهلو، مبنی بر چند نظریه، چند ظرفیتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: many-sidedness (n.)
(1) تعریف: having many aspects or elements.
مشابه: manifold, multifaceted

- a many-sided social issue
[ترجمه گوگل] یک مسئله اجتماعی چند جانبه
[ترجمه ترگمان] یک مساله اجتماعی چند وجهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a many-sided structure
[ترجمه گوگل] یک ساختار چند وجهی
[ترجمه ترگمان] یک ساختار چند وجهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a wide range of skills or interests.
مشابه: all-around

تخصصی

[ریاضیات] چندضلعی، چندگوشه ای، چند جنبه ای

انگلیسی به انگلیسی

• something that is many-sided is composed of many different parts or aspects.

پیشنهاد کاربران

چند وجهی
( شخص ) چندهنره، همه فن حریف، چندکاره

بپرس