manufactory

/ˌmænjʌˈfæktʌriː//ˌmænjʊˈfæktərɪ/

معنی: کارگاه، کارخانه، کاردستی
معانی دیگر: رجوع شود به: factory، ساخت

جمله های نمونه

1. We are leading exporter and manufactory of natural gemstone and synthetic gemstone in China.
[ترجمه گوگل]ما صادرکننده و تولید کننده سنگ های قیمتی طبیعی و سنگ های قیمتی مصنوعی در چین هستیم
[ترجمه ترگمان]ما صادرکننده و کارخانه گوهر طبیعی و گوهر مصنوعی در چین هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Henan Xinxiang No. 1 tractor manufactory is a professional corporation for fabricating loader in china.
[ترجمه گوگل]کارخانه تراکتور شماره 1 Henan Xinxiang یک شرکت حرفه ای برای ساخت لودر در چین است
[ترجمه ترگمان]Henan Xinxiang شماره ۱ tractor یک شرکت حرفه ای برای ساخت loader در چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Qiangfa Painting manufactory is found in 200 mainly engaged in the metal surface treatment, such as Oil painting, Powder painting, Silk-screen.
[ترجمه گوگل]کارخانه نقاشی Qiangfa در سال 200 یافت می شود که عمدتاً در درمان سطوح فلزی مانند نقاشی رنگ روغن، نقاشی پودری، صفحه ابریشم مشغول است
[ترجمه ترگمان]شرکت نقاشی Qiangfa در سال ۲۰۰ میلادی به طور عمده در زمینه عملیات سطح فلزی، مانند نقاشی روغن، نقاشی پودر، ابریشم و ابریشم یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And it had spread the manufactory and social management at 20 th century.
[ترجمه گوگل]و مدیریت تولیدی و اجتماعی را در قرن بیستم گسترش داد
[ترجمه ترگمان]این کارخانه در قرن بیستم این کارخانه و مدیریت اجتماعی را گسترش داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. More than two years experience in manufactory storage management.
[ترجمه گوگل]بیش از دو سال تجربه در مدیریت ذخیره سازی کارخانه
[ترجمه ترگمان]در این کارخانه بیش از دو سال سابقه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In popular IC manufactory system, Lithography is the most valuableness and critical process.
[ترجمه گوگل]در سیستم های تولیدی IC محبوب، لیتوگرافی با ارزش ترین و حیاتی ترین فرآیند است
[ترجمه ترگمان]در سیستم عمومی شرکت IC، Lithography یکی از valuableness و critical فرآیند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Four deal with manufactory manufacturing activity.
[ترجمه گوگل]چهار سر و کار با فعالیت های تولیدی کارخانه
[ترجمه ترگمان]این کارخانه چهار قرارداد با کارخانه تولیدی این شرکت داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Minimum 3 years experience of inspection in mechanical manufactory, automobile factory experience is preferred.
[ترجمه گوگل]حداقل 3 سال سابقه بازرسی در کارخانه مکانیکی، تجربه کارخانه خودرو ترجیح داده می شود
[ترجمه ترگمان]حداقل ۳ سال تجربه بازرسی در کارخانه مکانیکی، تجربه کارخانه خودرو ترجیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. HEP arranged a Yakult manufactory visiting for volunteers.
[ترجمه گوگل]HEP یک کارخانه Yakult را برای بازدید داوطلبان ترتیب داد
[ترجمه ترگمان]HEP شرکت Yakult را ترتیب داد که در حال بازدید از داوطلبان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We have a manufactory currently, which specializes in producing para-terphenyl, and we also cooperates with many college technology experts to manage new projects, such .
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر کارخانه ای داریم که در تولید پارا ترفنیل تخصص دارد و همچنین با بسیاری از کارشناسان فناوری کالج برای مدیریت پروژه های جدید مانند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، شرکتی داریم که در تولید پارا - پارا تخصص دارد و همچنین با بسیاری از کارشناسان فن آوری دانشکده برای مدیریت پروژه های جدید هم کاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our goal: To be world - class earphone manufactory in coming 20 years.
[ترجمه گوگل]هدف ما این است که در 20 سال آینده یک کارخانه تولید گوشی در کلاس جهانی باشیم
[ترجمه ترگمان]هدف ما این است که این شرکت در ۲۰ سال آینده به این کارخانه تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The manufacturer manually manufactured many machines for the manufactory.
[ترجمه گوگل]سازنده به صورت دستی ماشین های زیادی را برای کارخانه تولید می کند
[ترجمه ترگمان]کارخانه ساخت کارخانه را به صورت دستی تولید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is also a manufactory here for bolting cloth.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک کارخانه برای پیچ و مهره پارچه نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه در اینجا برای چفت کردن لباس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. AUTO ACCESSORIES MANUFACTORY : Zinc 、 Iron 、 Lead wheel equalizer!
[ترجمه گوگل]کارخانه لوازم جانبی خودرو: روی، آهن، اکولایزر چرخ سربی!
[ترجمه ترگمان]سوئیچ AUTO اتوماتیک: روی، آهن، equalizer فرمان هدایت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We have a manufactory in Jiangshan currently, which specializes in producing para-terphenyl, and we also cooperates with many college technology experts to manage new projects, such .
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر کارخانه ای در جیانگشان داریم که در تولید پاراترفنیل تخصص دارد و همچنین با بسیاری از کارشناسان فناوری کالج برای مدیریت پروژه های جدید مانند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر شرکتی در Jiangshan داریم که در تولید پارا - پارا تخصص دارد و همچنین با بسیاری از کارشناسان فن آوری دانشکده برای مدیریت پروژه های جدید هم کاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کارگاه (اسم)
atelier, workshop, shop, studio, detective, workhouse, manufactory, workroom

کارخانه (اسم)
firm, work, mill, studio, workhouse, plant, factory, manufactory, housework

کاردستی (صفت)
manufactory

انگلیسی به انگلیسی

• factory, place where products are manufactured

پیشنهاد کاربران

بپرس