• : تعریف: unlawful but unpremeditated killing of a human being. (Cf. murder.) • مشابه: dispatch, homicide, killing, murder, slaying
جمله های نمونه
1. involuntary manslaughter
قتل غیر عمد
2. voluntary manslaughter
قتل عمد
3. second degree manslaughter
قتل غیرعمدی
4. Several offences such as manslaughter may be committed by omission.
[ترجمه milad] چندین جرممانند قتل عمد ممکن است توسط ترک فعل انجام شود
|
[ترجمه گوگل]چندین جرم مانند قتل عمد ممکن است با سهل انگاری انجام شود [ترجمه ترگمان]چندین جرم مانند قتل عمد ممکن است توسط حذف مرتکب شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She was sentenced to five years imprisonment for manslaughter.
[ترجمه گوگل]او به جرم قتل عمد به پنج سال زندان محکوم شد [ترجمه ترگمان]او به جرم قتل غیرعمد به پنج سال حبس محکوم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. English law clearly distinguishes between murder and manslaughter.
[ترجمه گوگل]قوانین انگلیس به وضوح بین قتل و قتل عمد تمایز قائل شده است [ترجمه ترگمان]قانون انگلیسی به وضوح بین قتل و قتل، تمایز قایل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The charge has been reduced to manslaughter.
[ترجمه گوگل]اتهام به قتل عمد تقلیل یافته است [ترجمه ترگمان]این اتهام به جرم قتل غیرعمد کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Those drivers should face an automatic charge of manslaughter.
[ترجمه گوگل]این رانندگان باید به طور خودکار با اتهام قتل عمد مواجه شوند [ترجمه ترگمان]این رانندگان باید با یک اتهام غیر عمد دست و پنجه نرم کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The prosecution accepted a plea of manslaughter.
[ترجمه گوگل]دادستانی ادعای قتل عمد را پذیرفت [ترجمه ترگمان]دادستان جرم قتل غیرعمد را پذیرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was had up for manslaughter.
[ترجمه گوگل]او برای قتل غیرعمد آماده بود [ترجمه ترگمان]اون به خاطر قتل نفس کشیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She was found guilty of manslaughter and put on probation for two years.
[ترجمه گوگل]او به قتل عمد مجرم شناخته شد و به مدت دو سال تحت تعلیق قرار گرفت [ترجمه ترگمان]اون به قتل محکوم شد و برای دو سال حبس تعلیقی موافقت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He denies murder but admits manslaughter on the grounds of diminished responsibility.
[ترجمه گوگل]او قتل را انکار می کند، اما قتل را به دلیل کاهش مسئولیت پذیرفته است [ترجمه ترگمان]او قتل را انکار می کند اما قتل غیر عمد در زمینه کاهش مسئولیت را تایید می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The driver was arrested on a charge of manslaughter.
[ترجمه گوگل]راننده به اتهام قتل عمد دستگیر شد [ترجمه ترگمان]راننده به اتهام قتل غیرعمد دستگیر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Capper admitted manslaughter on the grounds of diminished responsibility.
[ترجمه گوگل]کپر به دلیل کاهش مسئولیت به قتل عمد اعتراف کرد [ترجمه ترگمان]Capper به دلیل کاهش مسئولیت قتل غیرعمد را پذیرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He was jailed for five years for manslaughter but today it was reduced to three and a half years.
[ترجمه گوگل]او به جرم قتل عمد به پنج سال زندان محکوم شد اما امروز به سه سال و نیم کاهش یافت [ترجمه ترگمان]او به مدت ۵ سال به جرم قتل غیرعمد به زندان محکوم شد، اما امروز به مدت سه سال و نیم کاهش یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• killing of a human being; unintentional killing of one person by another, killing which was not premeditated (law) manslaughter is the killing of a person by someone who may intend to injure them but does not intend to kill them; a legal term.
پیشنهاد کاربران
قتل غیر عمد. قتل نفس مثال: Without [its being guilty of] manslaughter بدون گنهکار بودن به سبب قتل نفس{ غیر عمد}
فردی که به طور غیر عمد فرد دیگر رو می کُشه.
Killing sb illegally but not felibreatly. قتل غیر عمد
قتل خطا ؛ قتلی که از روی عمد، قصدو اراده صورت نگرفته باشد.
قل غیر عمد
noun [noncount] law : 🔴the crime of killing a person without intending to do so ◀️She was convicted of manslaughter for driving while drunk and killing three people. Manslaughter = UNINTENTIONAL murder قتل غیر عمد