manservant

/ˈmænsɜːrvənt//ˈmænsɜːvənt/

معنی: نوکر
معانی دیگر: (مرد) پیشخدمت (man servant هم می نویسند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a male servant; valet.
مشابه: domestic

جمله های نمونه

1. A quietly efficient manservant brought them coffee and brandy.
[ترجمه گوگل]یک خدمتکار بی سر و صدا برای آنها قهوه و براندی آورد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت آرام قهوه و براندی برایشان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The manservant came in, cleared the empty plates and brought a great bowlful of pears and hothouse peaches.
[ترجمه گوگل]خدمتکار وارد شد، بشقاب های خالی را پاک کرد و یک کاسه بزرگ گلابی و هلوهای گرمخانه ای آورد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت وارد شد، بشقاب ها را صاف کرد و هلو و هلو برایش آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As she began to tick them off, a manservant rushed up with a magnum of champagne.
[ترجمه گوگل]همانطور که او شروع به تیک زدن آنها کرد، یک خدمتکار با عجله ای از شامپاین بالا آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی شروع به رفتن کرد، یک خدمتکار با یک شیشه بزرگ شامپاین به طرف بالا دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Adelelm and his manservant were caught in a storm one night.
[ترجمه گوگل]عادلم و خدمتکارش یک شب در طوفان گرفتار شدند
[ترجمه ترگمان]Adelelm و پیشخدمت او در یک شب طوفانی گیر افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Once more, the manservant was there to show me into the drawing-room.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر، خدمتکار آنجا بود تا مرا به اتاق پذیرایی نشان دهد
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، پیشخدمت آنجا بود تا مرا به اتاق پذیرایی راهنمایی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Apparently—for the sake of convenience—Haji, the manservant, had also adopted his master's diet.
[ترجمه گوگل]ظاهراً - برای راحتی - حاجی خادم هم رژیم اربابش را گرفته بود
[ترجمه ترگمان]ظاهرا به خاطر راحتی - حاجی، پیشخدمت، رژیم غذایی ارباب خود را نیز به کار برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were waited on by a manservant.
[ترجمه گوگل]یک خدمتکار منتظر آنها بود
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک خدمتکار منتظر ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A manservant, Lotung, who was the brother of Lota, sat on the outside in Mr. Yao's cart, one leg crossed on the shaft and one left dangling.
[ترجمه گوگل]یک خدمتکار به نام لوتونگ که برادر لوتا بود، در گاری آقای یائو از بیرون نشسته بود، یک پا روی میل ضربدری و یک پا آویزان در سمت چپ
[ترجمه ترگمان]یکی از خدمتکاران، Lotung، که برادر of بود، پشت گاری اقای یائوفی نشسته بود و یک پا روی مال بند قرار داشت و یکی از آن ها آویزان مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Later in Churchill's life, a manservant stood up to him.
[ترجمه گوگل]بعدها در زندگی چرچیل، یک خدمتکار در مقابل او ایستاد
[ترجمه ترگمان]بعدا در زندگی چرچیل، یک خدمتکار در کنارش ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They had to eat meat sparingly and kept only one horse and one part-time manservant.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند گوشت را کم بخورند و فقط یک اسب و یک خدمتکار پاره وقت نگه می داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید با دقت گوشت می خوردند و فقط یک اسب و یک پیشخدمت نیمه وقت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was made a great pet of by Edouard's manservant, George, and by his cook.
[ترجمه گوگل]او توسط خدمتکار ادوارد، جورج، و آشپزش به عنوان یک حیوان خانگی بزرگ تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او خدمتکار بزرگی از خدمتکار Edouard، جورج، و از آشپز خود ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When he wishes to know the time, he always asks his manservant.
[ترجمه گوگل]وقتی می خواهد زمان را بداند، همیشه از خدمتکارش می پرسد
[ترجمه ترگمان]وقتی می خواهد زمان را بداند، همیشه خدمتکار او را می طلبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Not long afterward Utterson was sitting by his fireside when Poole, Dr. Jekyll's manservant, sought entrance.
[ترجمه گوگل]چندی بعد اوترسون در کنار آتش نشسته بود که پول، خدمتکار دکتر جکیل، به دنبال ورود بود
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که در کنار بخاری در کنار بخاری نشسته بود که پول، خدمتکار دکتر جکیل، وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Austen died in 181 and after Cassandra's death in 1845 the table was given manservant.
[ترجمه گوگل]آستن در سال 181 درگذشت و پس از مرگ کاساندرا در سال 1845 به جدول خدمتگزار داده شد
[ترجمه ترگمان]پس از مرگ Cassandra در سال ۱۸۴۵، میز خدمتکار به او داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوکر (اسم)
help, man, swain, footman, servant, lackey, valet, server, menial, flunkey, henchman, famulus, handyman, flunky, footboy, manservant, lacquey, servitor, slavey, yes-man

انگلیسی به انگلیسی

• male servant
a manservant is a man who works as a servant in a private house; an old-fashioned word.
slave, male attendant, male house servant

پیشنهاد کاربران

بپرس