mannish

/ˈmænɪʃ//ˈmænɪʃ/

معنی: مردانه، مرد صفت، مرد نما، دارای رفتار مردانه
معانی دیگر: (زن) مردماب، مرد مانند، مردآسا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: mannishly (adv.), mannishness (n.)
• : تعریف: like, suitable to, or resembling a man.

جمله های نمونه

1. With her cropped hair and and her mannish clothes, she typifies the sort of feminist often feared by men.
[ترجمه گوگل]او با موهای کوتاهش و لباس‌های شیک‌اش، نمونه‌ای از فمینیستی است که اغلب مردان از آن می‌ترسند
[ترجمه ترگمان]او با موهای cropped و لباس های mannish، نمونه نوعی of است که اغلب مردان از آن می ترسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She had strong, almost mannish features.
[ترجمه گوگل]او دارای ویژگی های قوی و تقریباً مردانه بود
[ترجمه ترگمان]او قوی و تقریبا mannish بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She shook hands in a mannish way, her grip dry and firm.
[ترجمه گوگل]دستش را به شکلی مردانه تکان داد، دستش خشک و محکم بود
[ترجمه ترگمان]او دست هایش را با یک دست تکان داد و محکم و محکم دستش را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her gruff mannish exterior hid a sensitive and complex nature.
[ترجمه گوگل]نمای بیرونی خشن او ماهیت حساس و پیچیده ای را پنهان می کرد
[ترجمه ترگمان]ظاهر خشن و خشن Her طبیعت پیچیده و پیچیده ای را پنهان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Suggestive or characteristic of a man; mannish .
[ترجمه گوگل]پیشنهاد یا ویژگی یک مرد؛ مردانه
[ترجمه ترگمان]یا یک مرد نما، یا یک مرد نما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What a mannish way to stitch on a button!
[ترجمه گوگل]دوختن روی یک دکمه چه طرز شیکی!
[ترجمه ترگمان]! عجب روش mannish که یه دکمه رو بخیه بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People says you look very of mannish, do you know?
[ترجمه گوگل]مردم می گویند شما خیلی شیک به نظر می رسید، می دانید؟
[ترجمه ترگمان]مردم می گن که تو خیلی of، می دونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mannish Turkish women veiled their stern faces.
[ترجمه گوگل]زنان ترک ماننی صورت های خشن خود را پوشانده بودند
[ترجمه ترگمان]زنان ترک در حالی که چهره عبوس آن ها را در بر گرفته بودند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The girls usually got rough and mannish after they went to herding.
[ترجمه گوگل]دخترها معمولاً بعد از رفتن به گله داری خشن و خشن می شدند
[ترجمه ترگمان]دخترها معمولا بعد از رفتن به herding خشن و mannish رفتار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her voice was mannish.
[ترجمه گوگل]صداش شیطون بود
[ترجمه ترگمان]صدایش مرد نما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She has a mannish walk.
[ترجمه گوگل]او یک راه رفتن مردانه دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه پیاده روی مردونه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She wondered if short hair made her look a bit mannish.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که آیا موهای کوتاه او را کمی شیک نشان می دهد؟
[ترجمه ترگمان]در این فکر بود که آیا مو کوتاه او را کمی از پا در اورده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Niobe sneers at Leto, the mother of Apollo and Artemis, for having a mannish daughter and a womanish son.
[ترجمه گوگل]نیوبه به لتو، مادر آپولو و آرتمیس، به خاطر داشتن یک دختر مردانه و یک پسر زنانه، تمسخر می کند
[ترجمه ترگمان]Niobe Niobe و Leto، مادر آپولو و آرتمس برای داشتن یک دختر mannish و یک پسر دهاتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although a great deal of the time she was full of false heartiness, jollying one along with mannish slang ('Buck up, old chap! '
[ترجمه گوگل]اگرچه او در بسیاری از مواقع پر از صمیمیت کاذب بود، اما به همراه یک لغت عامیانه با نشاط همراه بود ("بلند کن، پسر پیر!"
[ترجمه ترگمان]هر چند وقت زیادی بود که از صمیم قلب از صمیم قلب و از ته دل فریب می خورد و با یک کلمه آرگو حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مردانه (صفت)
courageous, manly, male, masculine, virile, mannish, manful

مرد صفت (صفت)
mannish

مرد نما (صفت)
mannish

دارای رفتار مردانه (صفت)
mannish

انگلیسی به انگلیسی

• masculine, like a man, resembling a male
people describe a woman as mannish when they think that she looks or behaves more like a man than a woman; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

بپرس