mannequin

/ˈmænəˌkɪn//ˈmænɪkɪn/

معنی: مانکن، مدل، مجسمه چوبی
معانی دیگر: آدمک (که خیاط ها و جامه فروشان لباس بر تن آن می کنند)، مدل دختر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a model of the human torso or body used to fit or display clothing; dummy.
مشابه: manikin

(2) تعریف: one who models clothing.
مشابه: manikin, model

جمله های نمونه

1. She was too fat to be a mannequin.
[ترجمه گوگل]او آنقدر چاق بود که نمی توانست مانکن شود
[ترجمه ترگمان]اون خیلی چاقه بود که یه مانکن بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The mannequin, pictured below, will be unveiled in Selfridges in London.
[ترجمه گوگل]این مانکن که در تصویر زیر مشاهده می شود، در سلفریج لندن رونمایی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]mannequin که در زیر تصویر شده اند در Selfridges در لندن رونمایی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dancers would dance, the mannequin would shiver and give birth to the green girl.
[ترجمه گوگل]رقصنده ها می رقصیدند، مانکن می لرزید و دختر سبز را به دنیا می آورد
[ترجمه ترگمان]رقاص ها می رقصیدند، مانکن به لرزه می افتاد و دختر سبز را به دنیا می اورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His new inamorata is a 22-year-old mannequin named Jennifer.
[ترجمه گوگل]ایناموراتای جدید او یک مانکن 22 ساله به نام جنیفر است
[ترجمه ترگمان]inamorata جدید او یک mannequin ۲۲ ساله به نام جنیفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She allowed herself to be posed like a mannequin, but drew in on herself when he let her go.
[ترجمه گوگل]او به خودش اجازه داد که مانند یک مانکن ژست بگیرد، اما وقتی او را رها کرد، خودش را جذب کرد
[ترجمه ترگمان]او به خودش اجازه داده بود که مثل مانکن خودش را نشان بدهد، اما وقتی گذاشت برود خودش را روی خودش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Results The forming principles of ECG from mannequin and real people were identical.
[ترجمه گوگل]ResultsThe اصول تشکیل ECG از مانکن و افراد واقعی یکسان بود
[ترجمه ترگمان]نتایج اصول تشکیل ECG از mannequin و افراد واقعی یک سان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Children play with a mannequin displaying a head scarf at a street market in Malaysia.
[ترجمه گوگل]کودکان در بازار خیابانی در مالزی با مانکنی که روسری به نمایش می گذارد بازی می کنند
[ترجمه ترگمان]کودکان با یک mannequin که یک روسری سر را در بازار خیابانی در مالزی نمایش می دهند بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Draping fabric over a mannequin, he cuts and he pins, giving form to his imagination.
[ترجمه گوگل]پارچه‌ای را روی مانکن می‌کشد، برش می‌دهد و سنجاق می‌کند و به تخیلش شکل می‌دهد
[ترجمه ترگمان]fabric را بر روی یک mannequin جمع می کند، او و او pins را به کار می اندازد و به تخیل خود قالب می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mannequin had the same physical characteristics as real human body.
[ترجمه گوگل]مانکن دارای ویژگی های فیزیکی مشابه بدن انسان واقعی بود
[ترجمه ترگمان]Mannequin دارای ویژگی های فیزیکی مشابهی به عنوان بدن انسان واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The mannequin seems like a real person.
[ترجمه گوگل]مانکن به نظر یک شخص واقعی است
[ترجمه ترگمان]مانکن یه آدم واقعی به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Soldiers search the debris pulling out the mannerquin mannequin victims.
[ترجمه گوگل]سربازان در حال بیرون کشیدن قربانیان مانکن مانکن، آوارها را جستجو می کنند
[ترجمه ترگمان]سربازان the mannerquin را بازرسی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mary seems interested in the dress on mannequin.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مری به لباس مانکن علاقه مند است
[ترجمه ترگمان]مری به نظر می رسد که مری به لباس مانکن علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were told to stab a mannequin, rob it of $ 20, then lie about the " crime. "
[ترجمه گوگل]به آنها گفته شد که به یک مانکن چاقو بزنند، 20 دلار از آن سرقت کنند، سپس در مورد "جنایت" دروغ بگویند
[ترجمه ترگمان]به آن ها گفته شد که به یک mannequin ضربه بزنند، ۲۰ دلار از آن سرقت کنند و سپس درباره \"جرم\" دروغ بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It had a mannequin head and two fabric arms.
[ترجمه گوگل]یک سر مانکن و دو بازوی پارچه ای داشت
[ترجمه ترگمان]سرش یک مانکن و دو دست لباس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her skin was clear and pure, like the plastic on a mannequin.
[ترجمه گوگل]پوستش شفاف و تمیز بود، مثل پلاستیک روی مانکن
[ترجمه ترگمان]پوستش صاف و خالص بود، مثل پلاستیک روی مانکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانکن (اسم)
dummy, manikin, mannequin

مدل (اسم)
pattern, sample, model, specimen, mannequin

مجسمه چوبی (اسم)
mannequin

انگلیسی به انگلیسی

• dummy, model of a human figure on which clothing is displayed (especially in shops and window displays); model of a human figure used by tailors and dressmakers; clothes model
a mannequin is a life-sized model of a person which is used to display clothes, hats, or shoes, especially in shop windows; an old-fashioned word.
a mannequin is also a woman who displays clothes, hats, or shoes by wearing them, especially in fashion shows or in fashion photographs; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس