manlike

/ˈmænlaɪk//ˈmænlaɪk/

معنی: وحشی، جنس نر، نرینه، مردوار، مرد مانند
معانی دیگر: انسان وار، انسان گونه، انسان مانند، همانند بشر، مرد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: like a male human being.

جمله های نمونه

1. Look at a manlike he's the devil, and you'll never understand his motives.
[ترجمه گوگل]به مردی نگاه کنید که او شیطان است و هرگز انگیزه های او را نخواهید فهمید
[ترجمه ترگمان]به یک مرد مانند که شیطان است نگاه کن و هیچ وقت motives را نخواهی فهمید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. People bring forth requirement for more natural and manlike synthesis speech. But there is still a big gap between the requirements and what we have got.
[ترجمه گوگل]مردم نیاز به گفتار سنتز طبیعی و مردانه تر را ایجاد می کنند اما هنوز فاصله زیادی بین الزامات و آنچه که داریم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]افراد نیاز به بیان سنتز طبیعی تر و manlike دارند اما هنوز یک شکاف بزرگ بین الزامات و آنچه که داریم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For decades, large, hairy, manlike beasts called Bigfoot e occasionally been reported by eyewitnesses across America.
[ترجمه گوگل]برای چندین دهه، حیوانات بزرگ، پشمالو و انسان مانند به نام Bigfoot e گهگاه توسط شاهدان عینی در سراسر آمریکا گزارش می‌شوند
[ترجمه ترگمان]چندین دهه است که حیوانات بزرگ، پرمو و manlike به نام Bigfoot به عنوان شاهدان عینی در سراسر آمریکا گزارش شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For decades, large, hairy, manlike beasts called Bigfoot have occasionally been reported by eyewitnesses across America.
[ترجمه گوگل]برای چندین دهه، گهگاه شاهدان عینی در سرتاسر آمریکا جانوران بزرگ، پشمالو و انسان‌مانندی به نام پاگنده را گزارش می‌کنند
[ترجمه ترگمان]چندین دهه است که حیوانات بزرگ و پرمو به نام Bigfoot به عنوان شاهدان عینی در سراسر آمریکا گزارش شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For decades, large, hairy, manlike beasts called Bigfoot have occasionally been reported by eyewitnesses across Bmerica.
[ترجمه گوگل]برای چندین دهه، گهگاه شاهدان عینی در سرتاسر Bmerica، جانوران بزرگ، پشمالو و انسان‌مانندی به نام Bigfoot را گزارش می‌کنند
[ترجمه ترگمان]چندین دهه است که حیوانات بزرگ و پرمو به نام Bigfoot به عنوان شاهدان عینی در سراسر Bmerica گزارش شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. DO, who, though she carried a manlike outside, had a true woman's heart, and feared to look on her own sword?
[ترجمه گوگل]آیا کیست که با وجود اینکه مردی را به بیرون حمل می کرد، قلب زنی واقعی داشت و از نگاه کردن به شمشیر خود می ترسید؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی، با وجود یک مرد مانند بیرون آمدن از بیرون، قلب یک زن واقعی داشت و می ترسید که به شمشیر خود نگاه کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Men regarded the women pioneers in this movements as very manlike .
[ترجمه گوگل]مردان زنان پیشگام در این جنبش ها را بسیار مردانه می دانستند
[ترجمه ترگمان]مردان به زنان پیشگام در این حرکات به عنوان very نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In This paper discusses the fact that it is a trend accordance with the table tennis law that sportswoman has manlike technology.
[ترجمه گوگل]در این مقاله به این واقعیت پرداخته شده است که این یک روند مطابق با قانون تنیس روی میز است که زن ورزشکار از فناوری مردانه برخوردار است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله به این حقیقت می پردازیم که این یک روند مطابق با قانون تنیس روی میز است که sportswoman تکنولوژی manlike دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Horizon takes audience on an exceptional travelling into the manlike memory.
[ترجمه گوگل]Horizon مخاطب را به سفری استثنایی در حافظه انسان‌مانند می‌برد
[ترجمه ترگمان]افق باعث می شود که بینندگان در یک سفر استثنایی به حافظه manlike شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وحشی (صفت)
gross, unshaped, unshapen, anthropophagous, wild, savage, ferocious, barbaric, brutal, saracen, barbarous, feral, gothic, uncivil, undaunted, ferae naturae, ferine, hare-brained, uncivilized, rambunctious, ungovernable, manlike, ruttish, truculent, wilding

جنس نر (صفت)
manlike

نرینه (صفت)
male, masculine, manlike

مردوار (صفت)
manly, manlike, manful

مرد مانند (صفت)
manlike

انگلیسی به انگلیسی

• like a human, anthropoid; having masculine qualities, manly

پیشنهاد کاربران

بپرس