manipulating


کامپیوتر : دستکارى

جمله های نمونه

1. he was an expert both in manipulating the dialectic processes and in applying them to theology
او در پردازش فرآیندهای دیالکتیکی و همچنین در به کار زدن آنها در الهیات استاد بود.

تخصصی

[کامپیوتر] دستکاری

پیشنهاد کاربران

Manipulate someone = نفوذ و دستکاری در روان یک فرد با قصدی به سود خود و زیان او
نفوذ فریبکارانه، دستکاری ی روانی
بازی دادن کسی، دست انداختن
دست آویز کردن
Palmar touching of a muscle or other organ of body
تعریف آناتومی گری از این واژه
در اموزش به معنای دست ورزی
تحت نفوذ درآوردن
مجبور به کاری کردن
ماساژ دادن
دستکاری, با استادی درست کردن, با دست عمل کردن
معنی تخصصی در پلیمر:دستکاری

بپرس