manifestation

/ˌmænəfeˈsteɪʃn̩//ˌmænɪfeˈsteɪʃn̩/

معنی: ظهور، اشکار سازی، ابراز
معانی دیگر: تجلی، بروز، فروغ مندی، پرویزد، نمود، نمایان گری، نشان دهنده، نشانه، تجسم، (جمع) تظاهرات، آشکار سازی، پروهان سازی، هویدا سازی، اظهار، ظهور روح (به ویژه روح مردگان)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a display, demonstration, or indication of something.
مشابه: demonstration, evidence, indication, show, sign

(2) تعریف: the act of manifesting, or the state of being manifested.
مشابه: indication, revelation

(3) تعریف: a form that something, such as a deity, an idea, or a spirit, can assume.

- a god in his human manifestation
[ترجمه Mohammad Taheri] نمود خدایی در ظاهر انسانی او
|
[ترجمه گوگل] خدایی در تجلی انسانی اش
[ترجمه ترگمان] خدایی که در ظاهر انسانی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a public demonstration, usu. for political purposes.
مشابه: show

جمله های نمونه

1. that prophet claimed to be a new manifestation of the divine spirit
آن پیامبر ادعا می کرد که تجلی نوینی از روح الهی است.

2. These latest riots are a clear manifestation of growing discontent.
[ترجمه گوگل]این شورش های اخیر مظهر آشکار نارضایتی فزاینده است
[ترجمه ترگمان]این شورش های اخیر، تجلی روشنی از نارضایتی فزاینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This riot is only one manifestation of people's discontent.
[ترجمه گوگل]این شورش تنها یکی از مظاهر نارضایتی مردم است
[ترجمه ترگمان]این شورش فقط یک تجلی از نارضایتی مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The manifestation of the disease in adults is less dramatic.
[ترجمه گوگل]تظاهرات بیماری در بزرگسالان کمتر چشمگیر است
[ترجمه ترگمان]ظهور این بیماری در بزرگسالان کم تر دراماتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many animals were seen as the manifestation of a deity.
[ترجمه گوگل]بسیاری از حیوانات را مظهر یک خدا می دانستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حیوانات به عنوان تجلی یک خدا نگریسته می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The riots are a clear manifestation of the people's discontent.
[ترجمه گوگل]اغتشاشات مظهر بارز نارضایتی مردم است
[ترجمه ترگمان]این شورش مظهر روشنی از نارضایتی مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Manifestation of the disease often doesn't occur until middle age.
[ترجمه فاطمه طاهریان] نشانه های بیماری غالبا تا میانسالی بروز نمیکنند.
|
[ترجمه گوگل]تظاهرات بیماری اغلب تا میانسالی رخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان]اغلب این بیماری تا زمانی که به سن متوسط برسد رخ نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In a minimal deficit, the only manifestation may be unilateral diminution of arm swing during spontaneous walking.
[ترجمه گوگل]در کسری حداقلی، تنها تظاهرات ممکن است کاهش یک طرفه چرخش بازو در حین راه رفتن خود به خود باشد
[ترجمه ترگمان]در کم ترین کسری، تنها تجلی ممکن است کاهش یک جانبه حرکت بازو در طول راه رفتن به خود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Seizures may occur as an early manifestation of meningitis, encephalitis, or cerebral abcess.
[ترجمه گوگل]تشنج ممکن است به عنوان تظاهرات اولیه مننژیت، آنسفالیت یا آبسه مغزی رخ دهد
[ترجمه ترگمان]Seizures ممکن است به عنوان ظهور زودرس مننژیت، encephalitis و یا مغزی مغزی رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She sees them as a manifestation of spirituality.
[ترجمه گوگل]او آنها را مظهر معنویت می داند
[ترجمه ترگمان]او آن ها را به عنوان تجلی معنویت می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This latest outbreak of violence is a clear manifestation of discontent in the city.
[ترجمه گوگل]این شیوع اخیر خشونت، مظهر آشکار نارضایتی در شهر است
[ترجمه ترگمان]آخرین شیوع خشونت، ظهور روشن نارضایتی در شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The gravitational forces are the manifestation of space-time curvature due to the presence of matter.
[ترجمه گوگل]نیروهای گرانشی مظهر انحنای فضا-زمان به دلیل وجود ماده هستند
[ترجمه ترگمان]نیروی جاذبه، ظهور انحنای فضا - زمان به دلیل حضور ماده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After the initial manifestation of gout, patients will often remain asymptomatic for several months to years.
[ترجمه گوگل]پس از تظاهرات اولیه نقرس، بیماران اغلب برای چندین ماه تا سالها بدون علامت می مانند
[ترجمه ترگمان]پس از ظهور بیماری نقرس، بیماران اغلب به مدت چند ماه به مدت چند ماه باقی خواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The conditions under which this manifestation is excited are infinitely varied, according to the nature of particular bodies.
[ترجمه گوگل]شرایطی که تحت آن این تجلی برانگیخته می شود، با توجه به ماهیت اجسام خاص، بی نهایت متفاوت است
[ترجمه ترگمان]شرایطی که در آن این تجلی به هیجان می آید، با توجه به ماهیت اجسام به طور نامحدود متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Only surrounded by an even more far-reaching particular manifestation of life, such a thing as the expression of sorrow or affection.
[ترجمه گوگل]فقط با یک جلوه خاص حتی گسترده تر از زندگی احاطه شده است، چیزی مانند ابراز اندوه یا محبت
[ترجمه ترگمان]تنها او را احاطه کرده بودند تا به یک تجلی خاصی از زندگی برسند، چیزی که تجلی غم و محبت را در خود دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظهور (اسم)
development, advent, manifestation, appearance, apparition, emersion, ostentation, loose, outburst, conspicuity, epiphany

اشکار سازی (اسم)
manifestation, revelation, decryption, showing

ابراز (اسم)
manifestation, expression, proposal

انگلیسی به انگلیسی

• act of manifesting; state of being manifested; demonstration or indication or something; materialization of a spirit; public rally or demonstration
a manifestation of something is a sign that it is happening or exists; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تجلی
تقریبا معادل کلمه indication
برای مثال:
. The team's success was a manifestation of their hard work
تظاهر
مظاهر
به واقعیت تبدیل شدن یا محقق شدن چیزی در زندگی یک فرد هم می تونه این کلمه معنی بده
علامت
تجلی چیزی بودن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : manifest
✅️ اسم ( noun ) : manifest / manifestation
✅️ صفت ( adjective ) : manifest
✅️ قید ( adverb ) : manifestly
جلوه - شکوفا شدن - نمود - تجلی - ظاهر appearance
تبلور
بروز
بازنمایی
The manifestation of beauty : مظهر زیبایی
Cleopatra used to be the manifestation of beauty for decades among Egyptian people : کلوئپاترا برای دهه ها مظهر زیبایی بود در میان مردم مصر
noun
...
[مشاهده متن کامل]

[count]
formal
🔴1 : a sign that shows something clearly — usually of
◀️The first manifestations of her behavior problems occurred soon after she left home.
◀️Her work with the poor was a manifestation [=indication] of her compassionate nature.
🔴2 : one of the forms that something has when it appears or occurs
◀️Hate in all its manifestations [=forms] is wrong.
🔴3 : an occurrence in which the ghost or spirit of a dead person appears
◀️ghostly manifestations

نشانه های بارز فلان چیز
شکوفا شدن
نشانه، علایم
مَظهَر ، اوجِ،
نهایت و انتهای اقدامی،
بروز ( بیماری )
گواه
نمود
تجلی
مظهر ( جمع: مظاهر )
جلوه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس