اسم ( noun )
• (1) تعریف: (outdated; no longer in scientific use) one who suffers from mania, or from insanity generally.
• مترادف: lunatic, madman, madwoman, psychopath
• مشابه: crazy, kook, nut
• مترادف: lunatic, madman, madwoman, psychopath
• مشابه: crazy, kook, nut
- The asylum housed maniacs locked up like prisoners.
[ترجمه گوگل] این آسایشگاه دیوانه هایی را در خود جای می داد که مانند زندانیان محبوس شده بودند
[ترجمه ترگمان] آسایشگاه به طور عجیبی مثل زندانی ها در حال زندانی شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آسایشگاه به طور عجیبی مثل زندانی ها در حال زندانی شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a wild, violent person, esp. one who attacks or threatens others.
• مترادف: fiend, kook, savage
• مشابه: crazy, demon, devil, lunatic, madman, monster
• مترادف: fiend, kook, savage
• مشابه: crazy, demon, devil, lunatic, madman, monster
- His anger had turned her husband into a maniac, and we were afraid he was going to kill her.
[ترجمه گوگل] عصبانیت او شوهرش را به یک دیوانه تبدیل کرده بود و ما می ترسیدیم که او را بکشد
[ترجمه ترگمان] خشم او شوهرش را تبدیل به یک دیوانه کرده بود و ما می ترسیدیم که او را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خشم او شوهرش را تبدیل به یک دیوانه کرده بود و ما می ترسیدیم که او را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: one who has an excessive desire or enthusiasm.
• مترادف: fiend, nut
• مشابه: addict, aficionado, buff, demon, enthusiast, fanatic
• مترادف: fiend, nut
• مشابه: addict, aficionado, buff, demon, enthusiast, fanatic
- She is a maniac for keeping her house clean.
[ترجمه گوگل] او یک دیوانه برای تمیز نگه داشتن خانه اش است
[ترجمه ترگمان] اون دیوونه آیه که خونه اش رو تمیز نگه میداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون دیوونه آیه که خونه اش رو تمیز نگه میداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: ravingly or violently insane; maniacal.
• مترادف: berserk, frenzied, maniacal, wild
• مشابه: crazy, hysterical, lunatic, mad, psychopathic, rabid, raving
• مترادف: berserk, frenzied, maniacal, wild
• مشابه: crazy, hysterical, lunatic, mad, psychopathic, rabid, raving