mandarin

/ˈmændərən//ˈmændərɪn/

معنی: مامورین عالیرتبه
معانی دیگر: (سابقا در چین) عضو هر یک از نه گروه صاحب منصبان ارشد، (با تداعی کمی منفی) نخبه، جزو برجستگان، گل (های) سر سبد، از ما بهتران، زبان ماندارین (متداول ترین زبان در کشور چین)، (گیاه شناسی) درخت نارنگی (citrus reticulata)، نارنگی (mandarin orange هم می گویند)، (رنگ) پرتقالی تیره، زرد پررنگ، جامه ی ماندارین (دارای یقه ی باریک و روبه بالا)، درچین قدیم مامورین عالیرتبه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a public official or bureaucrat, or a person of high rank or influence in imperial China.

(2) تعریف: (cap.) the dialect spoken in Beijing, China, on which standard Chinese is based.

(3) تعریف: a small, somewhat flattened citrus fruit, with a loose skin and flesh of yellow to reddish orange; mandarin orange.

(4) تعریف: the tree that bears this fruit.

جمله های نمونه

1. Measures are taken to battle rising mandarin crime.
[ترجمه گوگل]اقدامات لازم برای مبارزه با افزایش جرم نارنگی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]اقدام های لازم برای مبارزه با افزایش جرم نارنگی در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mandarin lost several lengths and - much worse - he had broken down in the tendons of one of his forelegs.
[ترجمه گوگل]ماندارین چندین طول از دست داد و - خیلی بدتر - در تاندون های یکی از پاهای جلویش شکسته بود
[ترجمه ترگمان]چینی چند تکه از آن را از دست داد و بسیار بدتر از آن بود که در the یکی از دست هایش شکسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Most speak Cantonese, with a little Mandarin and Hakka also spoken.
[ترجمه گوگل]اکثر آنها به زبان کانتونی صحبت می کنند و کمی ماندارین و هاکا نیز صحبت می شود
[ترجمه ترگمان]بیش ترش speak است با زبان چینی ماندارین و Hakka هم حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Great guy, Jim: the son of a mandarin.
[ترجمه باران] "پسر خوب" جیم، پسر یک چینی زبان
|
[ترجمه گوگل]پسر بزرگ، جیم: پسر یک ماندارین
[ترجمه ترگمان] \"پسر خوب،\" جیم پسر یه چینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For you, the Mandarin Club guest, breakfast in the morning and cocktails in the evening are with our compliments.
[ترجمه گوگل]برای شما، مهمان کلاب ماندارین، صبحانه صبحانه و کوکتل در عصر همراه با تعارف ما است
[ترجمه ترگمان]برای شما، مهمان سرای چینی، صبحانه، صبحانه و کوکتل در شب با compliments ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Speakers of Cantonese often cannot understand speakers of Mandarin.
[ترجمه گوگل]سخنرانان کانتونی اغلب نمی توانند سخنرانان ماندارین را درک کنند
[ترجمه ترگمان]سخنگویان of اغلب نمی توانند زبان ماندارین را درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The former Treasury mandarin, Lord Burns, was named chairman of the national lottery commission.
[ترجمه گوگل]لرد برنز، نارنگی سابق خزانه داری، به عنوان رئیس کمیسیون ملی قرعه کشی انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]رئیس سابق Treasury، لرد برنز، به عنوان رئیس کمیسیون قرعه کشی ملی منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My Songhai was pitiful, my Mandarin worse.
[ترجمه گوگل]Songhai من رقت انگیز بود، ماندارین من بدتر
[ترجمه ترگمان] Songhai رقت انگیز بود از زبون چینی من بدتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Trawler Pots - smoked mackerel fillets, flaked and mandarin orange segments blended with mayonnaise.
[ترجمه گوگل]قابلمه ترولر - فیله ماهی خال مخالی دودی، قطعات پرتقال پرتقال پرتقال و ماندارین مخلوط شده با سس مایونز
[ترجمه ترگمان]trawler Pots - fillets ماهی دودی، flaked و بخش های پرتقال چینی که با مایونز مخلوط شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mandarin duck displayed and copulated.
[ترجمه گوگل]اردک ماندارین نمایش داده شد و copulated
[ترجمه ترگمان]ماندارین به نمایش گذاشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The most widely spoken of these is Mandarin with about 800m speakers.
[ترجمه گوگل]پرکاربردترین آنها ماندارین با بلندگوهای حدود 800 متر است
[ترجمه ترگمان]به طور گسترده ای از این زبان ماندارین با حدود ۸۰۰ متر صحبت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their hero was Ngo Quyen, a provincial mandarin.
[ترجمه گوگل]قهرمان آنها نگو کوین، نارنگی استانی بود
[ترجمه ترگمان]قهرمان آن ها Ngo Quyen، یک نارنگی استانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In Mandarin dialect, eastern Mandarin may cause more different ideas, with complicated language phenomena.
[ترجمه گوگل]در گویش ماندارین، ماندارین شرقی ممکن است ایده های متفاوت تری را با پدیده های زبانی پیچیده ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]در گویش ماندارین (ماندارین)، ماندارین شرقی ممکن است موجب ایده های متفاوتی با پدیده های زبانی پیچیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The products include mandarin perch, California weever, melanotic shrimp, clean water crab, prawn and etc, . It gets great economic benefits.
[ترجمه گوگل]این محصولات شامل سوف ماندارین، ویبر کالیفرنیا، میگوی ملانوتیک، خرچنگ آب تمیز، میگو و غیره است منافع اقتصادی زیادی به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]این محصولات شامل ماهی قزل آلا، ماهی weever، میگو، میگو، میگو، میگو و غیره است این کار منافع اقتصادی بزرگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective To evaluate Test-retest reliability of Mandarin monosyllable lists with equivalency in audibility in hearing loss group.
[ترجمه گوگل]هدف ارزیابی پایایی آزمون-بازآزمایی فهرست‌های تک هجای ماندارین با هم ارزی در شنوایی در گروه کم شنوایی
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی قابلیت اطمینان تست قابلیت اطمینان از لیست monosyllable ماندارین با هم ارزی در audibility در گروه از دست دادن شنوایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مامورین عالیرتبه (اسم)
mandarin

انگلیسی به انگلیسی

• official spoken language of china; chinese dialect spoken in and around beijing
high ranking public official in the chinese empire; important government official; member of an influential or elite group or class; mandarin orange, tangerine
mandarin or mandarin chinese is the official language of china.
a mandarin is a small orange which is easy to peel.

پیشنهاد کاربران

ماندارین یک پرنده ی بسیار بسیار زیباست
نارنگی ماندراین، نوعی از مرکبات شبیه نارنگی، نوعی از مرکبات شبیه نارنگی که در عطر سازی از روغن آن برای تولید روایح استفاده می شود
والا مقام، عالی رتبه، یه جورایی های کلاس و بالا مرتبه
ماموریت عالی رتبه
چین قدیم
نارنگی
زبان اصیل چینی
در واقع زبان چینی حال حاضر زبان ماندارین پیشرفته است

بپرس