managership


مدیریت، ریاست

جمله های نمونه

1. Also, they were thinking in terms of managership, not leadership.
[ترجمه گوگل]همچنین، آنها به مدیریت فکر می کردند، نه رهبری
[ترجمه ترگمان]همچنین، آن ها در مورد managership فکر می کردند، نه رهبری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pass study, oneself had certain knowledge to project managership and action.
[ترجمه گوگل]پس از مطالعه، خود دانش خاصی نسبت به مدیریت پروژه و اقدام داشت
[ترجمه ترگمان]مطالعه پاس، خود به دانش و عمل پروژه دانش خاصی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Managership and leadership are often thought of as the same thing.
[ترجمه گوگل]مدیریت و رهبری اغلب به عنوان یک چیز در نظر گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]رهبران و رهبری اغلب به عنوان یک چیز فکر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After six years, he is offerred the managership of a branch in Scotland.
[ترجمه گوگل]پس از شش سال به او پیشنهاد مدیریت شعبه ای در اسکاتلند داده می شود
[ترجمه ترگمان]بعد از شش سال، او managership شعبه در اسکاتلند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is why an understanding of motivation is so important to leadership and managership.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که درک انگیزه برای رهبری و مدیریت بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که درک انگیزه برای رهبری و رهبری بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنعت] مدیریت، ریاست

انگلیسی به انگلیسی

• position or duties of a manager

پیشنهاد کاربران

بپرس